کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

پسرم کسرا

زندگی به وقت یه مادر و یه پسر

1392/8/6 20:41
نویسنده : مامانی کسرا
277 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

امروز۲۸ اکتبر منُ کسرا دوباره تو خونه با هم بودیم

صبح رفتیم خرید ،کاپیشن پوشیده با کلاه و شلوارک و چکمه!!!!!

دیدمش خودم مردم از خنده

 

 

یه ساعتی چرخیدیم! اومدیم خونه ...

یکم دارم سعی میکنم کارایی که تو مهد باید انجام بده رو نامحسوس تو خونه

انجام بدیم،که کم کم عادت کنه ، قبلنا اگه قبل از ما از سر میز  غذا بلند میشد و میرفت سراغ بازی

چیزی نمیگفتم اما الان یکم سختگیری میکنم!

همون شعری رو که قبل از غذا  تو مهد میخونن(البته ترجمه شده به فارسی)قبل از غذا میخونم.

خلاصه درگیرم یه سری چیزا یادش بدم!

چیزایی که خودممم بلد نبودم!

مونیکا از وابستگی بیش از حد کسرا به من نگران بود!

و یکی از دلایلی هم که من مجبورم بیشتر از بقیه مادرا با کسرا برم مهد

همین ِ نه بلد نبودن زبان!

 الان دارم سعی میکنم وابستگیشُ از خودم کمتر کنم

مثلا دستاشُ خودش بشوره! لباسشُ خودش در بیاره ،کفشاشُ خودش بپوشه ،ظرفشُ بذاره

داخل ظرفشویی و... کارای کوچیک در این حد!

یه سری عکس مونیکا نشونم داد و گفت با بچه ها گاهی کیک درست میکنیم!

البته من آرد و آب رو با هم قاطی میکردم و به کسرا اجازه میدادم 

با این خمیر بازی کنه اما دیدم چه کار جالبی،درست کردن کیک اونم دسته جمعی!

دیروز دست به کار شدیم

تخمم مرغ و شکر و شیر و روغن و...

قاطی کردیم

 

 

 تا اونجا که دوست داشتم پودر کاکائو ریختم توش!

هم زدیم و هم زدیم و ریختیم تو قالب.

 

 

دو مدل درست کردیم یکم ریختیم تو این قالبای کاغذی یکمم ریختیم تو قالب کیک

تا ببینیم کدوم بهتر میشه که اتفاقا جاتون خالی هر دوتاش خوب شد!

بفرمایید...

 

 

بچه که بودم منتظر میموندم تا کار مامانم تموم شه و من ته ظرف کیکُ بخورم.

هنوز این جمله مامانم تو گوشم ِ ! زود باش پف کیک خوابید!!!!!

تو عالم بچگی فک میکردم واااای اگه پف کیک بخوابه چی میشه! چقدر بد میشه ! 

اما الان میبینم اگه میخوابیدم هیچی نمیشد!

 آدم باید لذت ببره از شیرین پزیش ...

بگذریم،

کسرا برخلاف من علاقه ای به ته ظرف نداشت و خودم نوستالژی بچگیمو تا ته لیس زدم!

خاطره بامزه ای شد واسه کسرا هم جالب بود با من و باباش کیک درست کنه.

الانم نشسته کنارم و داره نقاشی میکشه!

همش بهم میگه ازم فیلم بگیر میخوام ببینمشون!

شاید یه روز یکی از فیلماشُ گذاشتم تو وبلاگش!

 

 

بابایی زنگ زد گفت بمونید خونه دارم میام! متعجب که چه خبره به این زودی!

گفت هواشناسی یهو اعلام کرد ِ یه طوفان تو راهه

از انگلیس شروع شده!هنوز که اینجا خبری نیست!

اگه ندیدیمتون حلالمون کنید

                                                                   خدایا شکرت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مهسا
6 آبان 92 21:45
وای شلوارک با کاپشنشلوارک دیدم سردم شد. منم ته ظرف کیک رو می خورم اولین بار که خودم کیک درست کردم فاجعه بودخونه خودم بودم، مامانم نبود بگه چی کار کنم. الان دیگه یاد گرفتم. آقای همسرم...کیکهامو خیلی دوست داره. وای دلم واسش تنگه...وقتی کیک رو از فر در می اووردم..نصفش رو همونجا می خورد.نمی ذاشت سرد بشه...کاش پیشم بودبازم واسش کیک درست می کردم.


عزیزم انشالله به زودی در کنار هم خواهید بود
میگم ترکیه که ویزا نمیخواد یهوووو برو سورپرایزش کن!من از اینکارا زیاد میکنم
مهسا
6 آبان 92 21:46
راستی...ایشالا طوفان هم تموم می شه.


اینا سوسولن چهارتا باد ُ میگن طوفان فعلا که سالمیم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
6 آبان 92 23:49
سلام عزیزم خدا روشکر که همه چیز روبراه وای عکس اولی خیلی باحال بود عزیزم کسراجون میبوسمت
سودابه جون این جمله ته ظرف کیک لیس زدن منم برد به قدیم ندیما چقدر باحال بود عاشق خورن ته ظرف بودم چه مطه خوبیم داشت
عجب کیک زیبا ومطمئنا خوشمزه ای شده هاااااااااااااادستتون درد نکنه
خوش وسلامت باشید

مینا جان ممنونم از لطفت
جاتون خالی کاش همتون بودید با هم میخوردیم
فریده
7 آبان 92 8:57
بع بع چه کیکی ، چه مامان و پسر هنرمندی ، خوش به حالتون.
نگران طوفان هم نباش کاری به شما سه نفر نداره . احتمالا کسرا دعا کرده طوفان بشه نره مهد.


چرا به ما کاری نداره؟
لابد شما واسمون خیلی دعا میکنید که از کنارمون یواش رد میشه
زمین و آسمون بهم بیاد این باید بره مهد شوخی با کسی ندارییییییییییییییییم ما
مامان امیر حسین
7 آبان 92 12:34
واییییییییییی چه کیکیبابا یکم به فکر ما رژیمیها هم باشید خوووووووووو


الهی جااااان، اون خانم خوشگلی که ما دیدیم رژیم نیخواست خیلیم خووووب بود
مامان یاسمن و محمد پارسا
8 آبان 92 0:03
شلوارک کاپشن
افرین به مامان فعال و مهربون
ایشالاه طوفان هم به خیر و خوشی تموم میشه


قربون شما خاله مهربون
فریده
8 آبان 92 10:06
سلام دوست خوبم عشقم کشیده که قالب وبلاگ پرهام رو تغییر بدم . زمانی که قالب وبلاگ کسرا جون رو تغییر داده بودی به نظر می رسید چندان راضی نیستی می خواستم ببینم اگه بخوام این کار رو انجام بدم باید به چه چیزایی توجه کنم . ممنون می شم تجربیات خودتو بهم بگی
مهسا
8 آبان 92 11:26
عزیزم کیک شما باعث شد منم دست به کار شدم. جاتون خالی( جای همسرم هم خالی) کلی خوردما

آره ترکیه ویزا نمی خواد. پاسپرتم هم اومده. اماالان خوابگاه رایگان می مونه. یه هم اتاقی پسر داره. جا نیس که برم پیشش. واسه این نمی تونم سورپرایزش کنم.


عزيزم درك ميكنم شرايطت'
كيك هم نوش جونت
ارغوان
8 آبان 92 19:45
عکس اولیه چه خوشگله وای یعنی منم ته ظرفو درمیارم. اتفاقا منم دوشنبه کیک کاکائویی درست کرده بودم کار خوبی می کنی سودا به جون اینطوری کم کم عادت میکنه.


ممنونم ارغوان عزيزم
پریسا مامان کیان
9 آبان 92 12:13
الهی من بخ.رمت با این شلوارک و کاپشنت(به قول کرمانیا کاپیشن) عزییییییییییزم
به به مامان سودابه کیک یزدی میپزین از نوع کاکائویش. دیگه وقتشه عروس شیاااااااا
ای ول ای ول سودابه جونو ای ول
خدا رو شکر که خوبید.
یه ماچ گنده از کسرا تو عکس اول
زیباترین عکسش بود به نظر من


عزیزم پریسا جان ممنونم
عمه هانیا
12 آبان 92 0:35
وای خدای من الهی من قربونت برم خوردنیه من چقد تو بامزه شدی
چه کیک خوشمزه ای به به منم عاشق ته ظرف مایه کیک بودم ولی الان دیگه نه
همیشه خوش باشید در کنار هم دوست داشتنی ها


عمه جووووون
نبودی چند وقت دلمون واست تنگ شده بود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد