کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

پسرم کسرا

آمستردام

1392/4/17 1:24
نویسنده : مامانی کسرا
1,272 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

                                                                                               pl15a.gif                                                                             

 

 

آمستردام واقعا شهر قشنگی بود البته به تمیزی دلفت نبود اما قشنگیای خاص خودش داشت

پر از موزه ،پر از پارک ، پر از جاهای قشنگ...

موزه مادام توسو، کاخ سلطنتی،موزه آنا فرانک،موزه هنرهای معاصرو...

چون تجربه پاریس رو داشتیم تصمیم گرفتیم موزه هایی که هم واسه خودمون جالبن

و هم کسرا رو خیلی خسته نمیکنن بریم.

موزه مادام توسو یکی از اون موزهاست که با اینکه ورودیش از تمام موزه هایی که 

تا حالا رفتم بیشتر بود ، اما واقعا قشنگ بود.

مجموعه ای بود از مجسمه هنرمندا و شخصیتهای معروف دنیا...

کسرا با چندتاشون عکس گرفت

پرنسس فیونا10100000

 

سگ های آقای بوش!!10100000

 

اسپایدرمن!10100000

 

 

 با دوچرخه سوار معروف دنیا،آرمسترانگ هم کورس گذاشته، آخی بچه ام...10100000

 

 

با هم کلی فوتبال هم بازی کردیم!10100000

 

 

خوش گذشت موزه قشنگی بود...

موزه هنرهای معاصر ، موزه ون گوگ نقاش معروف هلندی و کاخ سلطنتی رو هم دیدیم

موزه هنرهای معاصر واقعا موزه عجیبی بود، پر بود از ایده های جدید،ایده های نابی

که  فقط یه ذهن هنرمند میتونست اون ایده ها رو به دنیای واقعیت بیاره ، خیلی قشنگ بود.

اما از حوصله پسر کوچولوی ما خارج بود...

 واسه همین زود اومدیم بیرون.

روز بعد هم رفتیم باغ وحش،

یکی دیگه از جاهای قشنگی که حتما باید دید.

متاسفانه تو سوئد به دلیل آب و هوای سردی که داره باغ وحش نداریم

و کسرا واسه اولین بار بعضی حیووناتُ از نزدیک میدید، عکس العملاش جالب بود

اول اینکه همه حیووناتُ با پیشوند بزرگه بدجنس صدا می کرد،

ماهی بزرگ بدجنس، گرگ بزرگ بدجنس و...

به واسطه نرم افزاری که رو گوشی بابایی باهاش بازی میکرد اسم بعضی حیوونا 

رو خیلی خوب بلد بود ، گاهی من تعجب میکردم

مثل طوطی قرمز دم بلندali-mahsa

 

از پنگوئنا خیلی خوشش اومدali-mahsa

 

 

با ماهی ها هم کلی خوش گذروندali-mahsa

 

 

از دیدن شیر ای آبی سیر نمیشد ، به زور گولش زدیم و بردیمشali-mahsa

 

 

از دیدن میمونا ذوق کرده بود...ali-mahsa

 

 

 

یه سری بزغاله و خوک گذاشته بودن که بچه ها میتونستن برن از نزدیک

بهشون دست بزنن ، بهشون غذا بدن وباهاشون بازی کنن!

باور کنید کسرا یک ساعت با اینا سرگرم بود، تصمیم گرفتم برم یه بزغاله

به عنوان حیوون خونگی براش پیدا کنم باهاش سرگرم شه...ali-mahsa

 

 

تقریبا 7 ساعت تو باغ وحش بودیم و کلی بازی کرد ، 

کاملا مشخص بود از دیدن بعضیاشون تعجب کرده بود تو خیالش فک نمیکرد

این شکلی باشن ، یا مثلا این کارُ بکنن!ali-mahsa

 

تو میدون رامبرانت یه سری مجسمه قشنگ درست کرده بودن که این وروجک ما طبق معمول

آویزونشون شده بود و بی خیال نمیشد!ali-mahsa

 

 

شب آخرم رفتیم پارک بزرگ آمستردام (vondelpark) با هم نقاشی کشیدیم...

 

 

شاید همه چی تو اون کشور به نوعی خوب بود، اما امان از غروبش،

عجیب دلگیر بود!

ینی من اینهمه مدت تو سوئد، احساس غربت و تنهایی نکردم

اما عجب از غروبای هلند ،چنگ مینداخت تو دل آدم...

آدم بدجور احساس تنهایی میکرد!

ا

البته شاید دلم واسه سوئد تنگ شده بود...!!!!11.gif

 

بهر حال ،مطلب و اتفاق زیاده ،اما دیگه مجالی واسه نوشتن نیست...

در کل واقعا خوش گذشت جای همه خالی.

بازم باید از مامان بزرگا و بابا بزرگای عزیز معذرت خواهی کنم که بی خبر رفتیم و نگرانشون کردیم

دوستون داریم زیاااااااااااااااااد

 

  خدایا شکرت

                                                         

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان ثمین
17 تیر 92 1:18
سلام عزیزم خوبین
به به میبینم رفتین خوش گذرونی
همیشه شاد باشین ببوس گل پسری رو


ممنونم عزيزم
فریده
17 تیر 92 7:21
وای چقدر قشنگه . آدم لذت می بره . مننننننننننننننم میخواااااااااااااام
خوشحالم که بهتون خوش گذشته . همیشه و همه حال شاد باشید.


ممنونم عزيزم
مــآمــآنــے
17 تیر 92 9:19
خیلی قشنگ بود
خدا قسمت کنه ما هم بریم


انشالله
عمه هانیا
17 تیر 92 13:40
خیلی جاهای قشنگی هستن خوشحالم براتون که به اینجا سفر کردین و خوش گذروندین


ممنونم مرسی از لطفت عزیزم
اسماء ஜ مامانه فسقل ஜ
17 تیر 92 15:05
خوشحال میشیم به ساینا جونم رای بدین

برای رای دادن به فرشته کوچولو عدد 462 رو به شماره 20008080200 ارسال کنید.

خیلی دوووووووووووووستون دارم




عکس ساینا تو وبلاگ شما چیکار میکنه؟!
مامان یاسمن و محمد پارسا
17 تیر 92 15:26
خیلی زیبا بود شما هم خوب به تصویر کشیده بودید ممنون کسری جونم بوسسسسسسسسسس
همیشه خوش باشید و سلامت

ممنونم عزیزم
مامان نسترن
17 تیر 92 17:36
به به عجب جاهای قشنگی. مارکوپولوی ما چطوره


ممنونم عزیزم خوبه دست بوسه
مامان ثمین
18 تیر 92 2:28
تولد سایناجونم مبارک باشه
راستی از وبلاگ من یه سر به امیرحسین جان بزنید اخه فکر میکنم خیلی شبیه گل پسرتونه


نفهمیدم کدوم وبلاگ عزیزم
ارغوان
18 تیر 92 9:13
وای باغ وحش هوریااااا
تمام کیف باغ وحش اینه که با بچه ها بری وگرنه لطفی نداره. از تو عکسا به خوبی میشه عکس العمل های کسرا جون را دید نسبت به حیوانات
یه سوال: اون حیوونی که داره نازش میکنه بزه با بزغاله؟ حتی اگه بز هم باشه ماشالا چقدر بزرگه. بزهای ما پیش اینا جوجه محسوب میشن خوب بوده نمیترسیده از این


آره بز، اولش میترسید اما کم کم باهاشون صمیمی شد...
مامان سایتا
18 تیر 92 15:36
عزیزم همیشه به گردشو شادی چه خوب که ایندفعه خیلی بهتون خوش گذشته
اینجا همه نگرانتون بودن چه خوب که خبرای خوب شنیدیم
کسرا جونمو ببوس

ممنونم جاتون خالی بود
مامان یاسمن و محمد پارسا
18 تیر 92 17:31
خصوصی مامانی
مامان ثمین
19 تیر 92 4:08
عزیزم از طریق وبلاگ من تولینک دوستان وب امیرحسین جان پیداکنید وبرین ببینید
مامان راضیه
22 تیر 92 0:52
چه سفر باحالی چقدر شاده توی این عکسا کسرا جون معلومه واقعا بهش خوش گذشته و فکر کنم واقعا داشتن یه حیوون خونگی خیلی براش خوب باشه ایده خیلی خوبی بود ! ممنون که با این عکسای قشنگ ما رو هم در سفرتون شریک کردید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد