ماجراهای ما
سلام باور کنید،به تمام مقدساتم قسم ، اصلا قصد نداشتم کسی رو نگران کنم اما مثل اینکه با اون یکی دو تا خط همه نگرانم شدن! مامان طاهره، مرسی که واسمون پیغام گذاشتید. بابا مهدی ، عمه هانیا ، شیرین جون که تو یاهو واسم پیغام گذاشت. فریده خانم عزیز که همیشه منُ تشویق میکنه که قوی باشم ،مامان متین عزیز، شقایق عزیزم اووووووووووووووووو اگه بخوام اسم ببرم طولانی میشه ببخشید، خلاصه از همه که واسم دعا کردید ممنونم. و اما ، بلاخره بابایی واسم از دکتر وقت گرفت و منم مجبور شدم برم، یه توضیح کوچیک بدم اینجا دکترا مطب ندارن یا باید بری بیمارستان که خیلی شلوغه و یا میتونی بری کلینیک ...
نویسنده :
مامانی کسرا
23:30