کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

پسرم کسرا

ماجراهای ما

1392/3/20 23:30
نویسنده : مامانی کسرا
1,227 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام

باور کنید،به تمام مقدساتم قسم ، اصلا قصد نداشتم کسی رو نگران کنم

اما مثل اینکه با اون یکی دو تا خط همه نگرانم شدن!

مامان طاهره، مرسی که واسمون پیغام گذاشتید.

بابا مهدی ، عمه هانیا ، شیرین جون که تو یاهو واسم پیغام گذاشت.

فریده خانم عزیز که همیشه منُ تشویق میکنه که قوی باشم ،مامان متین عزیز، شقایق عزیزم

اووووووووووووووووو اگه بخوام اسم ببرم طولانی میشه ببخشید، خلاصه از همه که واسم دعا 

کردید ممنونم.totalgifs.com flores-pequenas gif gif girl-and-flower.gif

 

و اما ، بلاخره بابایی واسم از دکتر وقت گرفت و منم مجبور شدم برم،

یه توضیح کوچیک بدم اینجا دکترا مطب 

ندارن یا باید بری بیمارستان که خیلی شلوغه و یا میتونی بری کلینیک با یه هزینه کم.

ما رفتیم کلینیک ، قبل از اینکه برم پیش دکتر با توجه به توضیحاتی که بابایی

داده بود ازم آزمایش گرفتن ، چهار یا پنج دقیقه بعد دکتر صدام کرد یه پیرمرد ِ شاید ۱۰۰ساله!!

واسش توضیح دادم جریانُ ، که چقدر درد دارم و مشکل چیه ، گفت آره الان جواب آزمایشتون

روی مونیتور هست!!!!!

بماند که قیافه ما شده بود مثل این ندید بدیدا...

من فکر میکردم الان میرم ،میگه برو آزمایش بعد دو روز بعد تازه جوابش میاد دوباره بریم پیشش....

کمتر از نیم ساعت همش تموم شد!!!

 گفت یه باکتری ِ ،یه قرص داد روزی سه تا ، تا ۵ روزباید بخورم، به احتمال ۹۹٪ (خودش گفت)

خوب میشم نشدم برگردم دوباره یه فکری میکنه...

باید ببخشید شاید جای این حرفا تو وبلاگ کسرا نباشه اما دیدم واسه رفع نگرانی این توضیحات لازم!

نتیجه اینکه، مامانی الان در حال گرفتن داروست و امیدواریم بعد از ۵ روز جواب بده و خوب شه...

از مامانی که بگذریم ، کسرا اینروزاش مثل همیشه است.

گاهی اوقات با این روزمرگی کنار میاد و خودشُ سرگرم میکنه،

گاهی اوقات (بیشتر اوقات) دهن مامانی رو آسفالت میکنه و نق میزنه.

امروز هوس کاردستی درست کردن به سرش زده بعد از مدتها.

میگفت من میچینم تو بچسبون.

این کسراست(پایین سمت راست) !! این بابا حامد ِ (پایین سمت چپ) !!! اینم یه مامان سودابه بزرگ!!!!

 

 

والا من نمیدونم این بچه چرا ما رو اینجوری تصور کرده!!!

 

این روزا ساعتای زیادی رو با بابایی میگذرونه12800000

 

 

این کار وقت بیشتری به من میده واسه خودم ...

بابایی هم کلا از من خلاق تره ، مثلا واسش از این گلای قاصدکی چیده ، فوت میکنه12800000

 

 

بعد میره دنبالشون میخواد بگیردشون!!12800000

 

 

 گاهی کسرا میشه مغازه دار ، بابایی میره ازش خرید میکنه(عاشق این بازیه!!!)

الان این کاجا اجناس داخل مغازه است!

باید ازش بپرسی آقای مغازه نون دارید؟

در نود درصد موارد هرچی که بپرسید نداره!!!!

ماست دارید؟ شیر دارید...

بستنی ولی داره ! پاستیل هم داره ! گاهی شکلات هم داره...

 

 

این چند روزکه مریض بودم  شبا تا دیر وقت سرگرمش میکرد من بخوابم

حالا با درست کردن ریل قطار   12800000

 

یا پل واسه ماشینا و یا با هر کاری که به ذهنش میرسید...12800000

 

 

مچکرم بابایی مهربون که با وجود خستگی اینقدر واسه منُ کسرا وقت میذاری

دوست دارم .ali-mahsa

 من نمیدونم این بچه چرا تازگیا هر زمینه صافی که گیر میاره ، دراز به دراز پهن میشه روش؟؟؟؟

نتیجه اش این میشه هر شب باید بره حموم ! الان هم تو حمومه...

                                                       خدایا ممنونم به خاطر همه چیtotalgifs.com flores-pequenas gif gif heartbasket.gif

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان طاهره
21 خرداد 92 0:03
سلام خداراشکر که خو بید کسرا جون می بوسمت دوستت دارم مامانی کاردستی که درست کرده بودی خیلی قشنگ بود اتاقت هم زیباست تا می تونی اذهوای خوب انجا استفاده کن فدات مامان ][
شقایق
21 خرداد 92 1:02
خدا را شکر عزیزمممم ایشالا همیشه خوب و خوش و سلامت باشی . جانممممم فدای پسر خوشگلم
مامان فرح
21 خرداد 92 9:16
خدا رو شکر که بهتری




مرسي

فكر نميكردم اينجا رو بخونيد فك ميكردم از مامان حامد ميشنويد كه من چي مينويسم و چيكار ميكنم .
بازم ممنون
دایی محمد
21 خرداد 92 9:28
خوشحالم که بهتری
ناگفته نباشد که دست به دعا های مامانی بی تاثیر نبود
(دهن ما رو سرویس کرده)
امیدوارم همیشه سالم باشی
کسرا رو ببوس


وااااااي اينجا رو ببين.
دايي محمد ، مرسي كه بهمون سر ميزني
فریده
21 خرداد 92 10:25
افرین به تو دختر خوب که بالاخره به خودت هم توجه کردی و مرسی از اینکه اسم منو توی وبلاگ کسرا جون نوشتی . امیدوارم همیشه سالم و سرحال باشی . تنبلی نکن ، داروهاتو بخور


چشم
ارغوان
21 خرداد 92 15:42
مامانی من همش 3تا پست غیبت داشتم چی شده؟؟؟ البته خوشحال شدم تو این پسته نوشتی رفتی دکتر. خیلی مواظب خودت باااااش ایشالا هرچه زودتر خوب شی و با کسرا جون و بابایی و خانوم دوست خوش بگذرونی من از این دوست بی معرفت ها نیستما، بسوزه این پایان نامه که ما را از خوشی های زندگی -مانند وبلاگ کسرا جون را خوندن- محروم کرده


عزيزم،عب نداره خانمي، انشالله زودتر به خير و خوشي دفاع ميكني
ممنونم از لطفت
مامان یاسمن و محمد پارسا
22 خرداد 92 3:41
عزیزم خوشحالم که حالتون بهتر شده انشالاه بهتر ترم میشید براتون دعا می کنم عزیزم
فدای این ناز پسر فروشنده هم بشم من


قربون شما
مامان یاسمن و محمد پارسا
22 خرداد 92 13:55
خصوصی عزیزم
بهاره مامان ونداد
22 خرداد 92 16:15
خدا رو شکر بهتر شدی مواظب خودت وکسری جونم باش راستی کاردستی خیلی بامزه بود
مامان اینده
22 خرداد 92 17:26
سلام خوبین؟من ازدوستان پسته کوچولو هستم میدونم شما جاری شیرین هستین میشه بگید شیرین کجاس؟خیلی نگرانشم من


سلام آدرس وبلاگتونُ درست وارد نکرده بودید واسه همین نتونستم بهتون سر بزنم
شیرین و ساینا خوبن (البته من آخرین بار سه روز پیش باهاش تماس داشتم)
تا اونجایی که من میدونم فقط چون وقت نمی کنه، نمیتونه وبلاگ بنویسه
اما خوبن خدارو شکر.
مامان اینده
25 خرداد 92 11:18
ممنون که جواب دای خیلی متشکرم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد