کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

پسرم کسرا

روزای اینروزای ما

1392/9/24 16:45
نویسنده : مامانی کسرا
1,594 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

از زمانیکه خودمُ شناختم و یا بهتره بگم از زمانیکه برای خودم دعا میکردم همیشه

میگفتم خدایا منُ ، زندگیم ُ و سرنوشتمُ  عبرت دیگران قرار نده!

همیشه نمیدونم چرا ته دلم دوس نداشتم کسی منُ ببینه با خودش بگه

خدا رو شکر ما دیگه اینجوری نیستیم یا دهن به دهن سرنوشتم

بچرخه و همه واسه هم تعریف کنن!!!!

نمیدونم چرا این روزا عجیب یاد این دعا واسه خودم اوفتاد و رفتم تو فکر!

بعضی مطالب بعضی حرفها ،آدم یاد چه بحثایی که نمیندازه!!؟؟؟

بگذریم

خشم سرکوب شده!

چیزی ِ که درون کسرا رو داره خراب میکنه و متعاقبا به بیرون هم بروز میکنه

البتهبه نظر نمیاد موضوع نگران کننده ایباشه ،درمان داره اما زمان میبره

و  من یعنی مادر بچه باید این موضوع رو سر و سامون بدم و بس!!

بحث طولانیه و جاش اینجا نیست...

اما از روزگارمون بگم که خوبیم الهی شکر ممنون از لطف و دعای همه دوستان

اینجا بساط کریسمس حسابی به راهه

همه جا پر از بابانوئل و درخت کریسمس و حال و هوای سال نو

 

 

قبل از کریسمس هم مراسمی به اسم سانتا لوسیا دارن که یک قدیسه در قرن چهارم میلادی

در روم بود ِ که به خاطر اعتقادش به مسیحیت کشتنش.

داستانهای زیادی درباره لوسیا و چگونگی مرگش روایت می شه

ولی رایج ترین قصه بر این حکایت می کند که لوسیا،

دختر جوانی بود که بین مسیحیان  فقیر آذوقه تقسیم می کرد،

و اینقدر اینکارو ادامه داد تا راز مسیحی بودنش بر ملا گشت و به مجازات مرگ محکوم شد.

او هر شب تاجی از شمع بر سر خود می گذاشت تا دو دستش برای حمل آذوقه باز باشد.

لوسیا در لاتین به معنای "روشنایی" است. سانتا هم به معنی مقدس ِ.

سالهاست که سیزدهم دسامبر (سالروز مرگ لوسیا)در کشورهای مسیحی

با اجرای مراسم خاصی یادش را گرامی می دارند.1

روز سیزدهم معمولا تو کلیسا مراسم دارن اما مهدکودکا 12 دسامبر

شب ،جشن میگیرن که بچه ها لباس سانتا لوسیا و  یا لباس بابانوئل میپوشن

شعر میخونن و کیک و نوشیدنی میخورن و...

 

اینم پاپانوئل کوچولو ِ ما...

 

 

مراسم جالبی بود مخصوصا واسه ما که دفعه اول بود دیدیم ، کسرا نمیتونست

با بچه ها بخونه اما کنارشون ایستاده بود

 

 

یه شیرینی مخصوص دارن واسه این مراسم که هر کدوم از مامانا

یا خودش درست کرده بودن یا آماده خریده بودن و آورده بودن

مامانی هم تمام زور خودشُ زد و یه کیک زعفرونی خوشمزه درست کردم و

چایی با بهار نارنج هم دم کردم و بردم و جاتون خالی حسابی بساط ایرانی رو به رخشون کشیدم!

البته خیلی خوششون اومده بود و کلی ازمون تشکر کردن!

 

بابانوئل کوچولو... 

 

 

چند روز پیش هم به اصرار مونیکا با یه خانم ایرانی به اسم فرزانه که تو یه مهدکودک دیگه کار میکنه

قرار گذاشتیم که اون خانم نقش مترجمُ داشت

سوالاتی پرسید ازمون مثل کسرا تو چه کاری احساس میکنه خیلی خوبه!؟

یا واستون مهمه با پسرا بازی کنه یا دخترا؟

یا معمولا روزشُ چطور میگذرونه و...

درمورد قوانین مهد و یه سری مسایل جزیی هم صحبت کرد که مثلا ما یه تابلو داریم روش به سوئدی

اتفاقات روز مهد رو مینویسیم یادمون میره واسه شما ترجمه کنیم

اگه متوجه نشدین بهمون بگید که واستون ترجمه کنیم و ...

فرزانه جون تعجب کرد گفت اگه من بودم بدون تعارف اصلا این وقتُ  واستون

نمیذاشتم برید خدا رو شکر کنید بچه اتون جای خوبی اومده

مونیکا یکی از بهترینا تو این شهر...

و این جمله دوباره به من یادآوری کرد که خدا فقط از من میخواد که یکم،فقط یکم صبور باشم!

و میدونم دوباره یادم میره....

                                                                             خدایا ممنونم ممنونم ممنونم

 

 --------------------------

1 - سایت پارسنیتhttp://parsnytt.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

پریسا مامان کیان
22 آذر 92 20:56
سلاااااااااااااااااام این ماجرای خشم سرکوب شده یه کم آدمو میترسونه. بابا بچه ما از همه باحالتره چرا اینقدر افتادین توش دارین دنبال مشکل میگردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کسرا فوق العاده اس . فقط همین . عالیه به خدا. فقط مامان سودابه باید یه کم صبورتر باشه و جنبه کودکانه خودش رو فعالتر کنه. چه مراسم باحالی بود. عزیزم کسرا داری کم کم همرنگ جماعت اونجا میشی. اینجا با بابا مهدی میرفتی مسجد و اونجا داری تو یه جشن مسیحیت نقش ایفا میکنی. چه دنیای عجیبیه این دنیای ما و البته چقدر کوچیک......... مرسی از مهدخت عزیز که اینقدر خوب همدم خواهر شوهر ما شده در غربت. خدا خیرتون بده. آرزوی سلامتی و شادی روز افزون برا خودشون و خانوادشون دارم.
مهسا
23 آذر 92 19:04
البته شاید هم سرنوشتتون در جهت مثبت تعریف بشه...این خوبه ها..دوست ندارید؟ وای این مراسم چقدر قشنگ و جالب بود...مرسی که همیشه ما رو با چیزهای جدید آشنا می کنید. عزیزم قدر تمام لحظات زندگی رو که اونجا می گذره بدونید...کسرا جون چیزایی می بینه و یاد می گیره که هیچ وقت تو ایران نمی تونست ببینه...
مامانی کسرا
پاسخ
اره دقیقا
مامان یاسمن و محمد پارسا
23 آذر 92 19:08
الاهی چه بابا نوئل خوشگل و کوچولوی
مامان الیار
23 آذر 92 23:14
خاله جون
24 آذر 92 0:07
قربون بابانوئل کوشمولو عزییییییییییییییزم ماشالله چه خوشمل شدی
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 آذر 92 7:30
وای چقدر عالیه من این طور مراسم هااا رو خیلی دوست دارم لذت ببرید و خوش باشید بهمون سر بزن اپ کردم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 آذر 92 7:31
ما هم رفتیم اتلیه عکس کیسمس انداختیم تعداد عکسها کم شد اخه نمیخواستم ایلیا رو خسته کنم دوست داشتی بیا ببین
فریده
24 آذر 92 8:50
عزیزم چه بابا نوئل نازی ، چقدر مراسم جالبی دارن . حسابی لذت ببرید و خوش باشید . یه مطلب خصوصی واست گذاشتم لطفا چک کن .
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون از وقتی که میذاری فریده مهربونم راستش میخواستم در ادامه مطالبی که نوشته بودم در مورد اون دعا بنویسم که آدم بخواد نشون بده آهاااااااااای مردم بدوئید بیای ببینید من چقدر خوشم و خوشبخت هیچ کاری نداره مخصوصا واسه من که به قول خودت دارم اینجا زندگی میکنم!بارها هم تو نوشته هام اشاره کردم، اما من عادتم اینه فریده عزیزم هم خوبشُ بنویسم هم بدشُ! اگه خوشحال باشیم همونُ مینویسم اگه نباشیم هم واقعیت ُ مینویسم! همون سفر جزایر قناری و فرانسه و هلند و... رو هم که شما اشاره کردی دیدی خیلی معمولی نوشتم بدون رنگ و لعاب چون معتقدم رنگ و لعاب باید تو ذات آدم باشه نه تو ظاهر آدم!!! اتفاقا حامد هم دقیقا همینجور آدمیه هر مطلبُ قبل از این منتشر کنم حامد حتما میخونه نظرشُ میگه بعد من میذارم تو وبلاگ ندیدم تا حالا بگه وای چرا اینقدر ما رو بدبخت نشون میدی نه، اینجاش اینُ اضافه کن مردم بفهمم... ! شده بگه اینجاشُ حذف کن به کسی برنخوره اما چیزه دیگه ای نه! شما مارو فقط تو همین دنیای مجازی میشناسید اما اگه از کساییکه ما رو تو دنیای حقیقی هم میشناسن بپرسین همینُ میگن!مهدخت جان بارها به من گفتن همیشه مثل نوشته هات میمونی! این خانم عزیز منُ سه ماه میخوند ،الان سه ماه رو در رو میشناسه میگه دقیقا همونی بودی که مینوشتی! البته ایشون لطف داره اما میخوام بگم من دوست ندارم اینجا مثل خیلی از وبلاگا ویترینی باشه از تجملات ُ کلاس گذاشتنای الکی( جسارت نباشه هر کی مدل خودشُ داره کلا میگم!)نه ! قراره اینجا خاطرات نوشته شه!خاطرات هم شامل همه چی میشه! نظرات زیادی گرفتم که مثلا طرف نوشته واااای چقدر سختتون الهی بمیرم! تو دلم بهش خندیدم! یا مثلا یه اخلاق خاص از کسرا رو نوشتم بعد رفتم تو یه وبلاگ دیگه دیدم با دست و هورا نوشته که خداااا رو شکر بچه من این اخلاقُ نداره!!!!!باورت میشه؟؟؟؟؟؟؟ همه اینایی که گفتی رو خودم با چشم دیدم و با حس لمس کردم اما چه کنم که نمیتونم عوض کنم! مگر اینکه دیگه ننویسم! موافقی ننویسم؟ میبوسمت و امیدوارم خداوند مهربونیتُ واسه پسرت جبران کنه
مهسا
24 آذر 92 10:25
عزیزم بنویس...ما دلمون می گیره..خوب هر کسی یه جوریه دیگه...شما بنویس حیفه قلمت نیست ننویسی؟
مامانی کسرا
پاسخ
قلم نیست جیگرت،دکمه های کیبورده!!!! مرسی از اینهمه مهربونیت گلم
مهسا
24 آذر 92 10:28
کسرا جون چپ دسته؟ من چند بار مطالبی خوندم راجع به چپ دستها خیلی جالب بود واسم. کسرا جون حتما شخص خاصی می شه..چون ویژگیهای خاصی داره.
مامانی کسرا
پاسخ
من در مورد چپ دستا چیز خاصی نمیدونم فقط امیدوارم سالم و شاد باشه تو زندگیش
فریده
24 آذر 92 11:29
سودابه جون فکر کنم نتونستم منظورم رو برسونم . منظور من مردم نبودند ،من خودم هیچ کاری رو به خاطر مردم انجام نمی دم و اصلا برام مردم مهم نیستند تا بخواد نظرشون واسم مهم باشه . اصلا ً و ابداً منظورم این نبود. منظور من خودت بودی ، افکار خودت و طرز تفکرت . منظورم این بود دنیا چیزی رو به ما می ده که ما از اون می خواهیم . همون قانون راز . اگه دعا کنی سرنوشتت عبرت دیگران نشه ، تو همین موضوع رو به سمت خودت می کشونی . یه کلاس خودکاوی می رفتم و دقیقا همین رو می گفت . نمی دونم شاید بازم نتونستم مطلب رو ادا کنم . موفق باشی
مامانی کسرا
پاسخ
اتفاقا دعاییکه میکردم بار مثبتش بیشتراز منفیشه اگه دقت کنیاااااا! من با نیت مثبت این دعا رو میکردم! حالا اون ماله قدیما بود اما متوجه شدم منظورت چیه! میگی من بیشتر سختیشُ میبینم تا خوشیه زندگی رو؟ منظورت اون شعر حافظه که میگه"سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش"؟ آره خوب راس میگی اما باید یه اعترافی هم بکنم که دلم نمیخواد با چیزای الکی خودم سرگرم کنم! یا بهتر بگم دلخوش کنم! میتونم از خیلی چیزا به قول تو جیغ زدن کسرا یا مثلا خراب کردن آدم برفی بگذرم اما دوست دارم بدونم، دوست دارم سر در بیارم! برم ببینم تو فکر کسرا چیه! چرا اینکارو میکنه ؟ باورت میشه گاهی اینقدر به این موضوع که الان این حرف من چه تاثیری رو کسرا داره فک میکنم که خودم عصبی میشم! اما قبول دارم حرفتُ نباید دچار افراط و تفریط بشم! باشه گرفتم! اما میدونی مثبت فکر کردن با واقع بین بودن از دید من فرقی با هم نداره شاید خواننده فک کنه من زیادی واقع بینم اما من میگم این بیشتر بهم کمک میکنه تا بهبود بدم خودم ُ روابطمُ و دنیای اطرافمُ... میدونی چی میخوام بگم! در برابر یه اتفاق سه تا کار من میتونم بکنم بی تفاوت باشم بگم اوکی اقتضاء سنشه میگذره، مثبت بینه الکی باشم بگم همه همینجورن، این که چیزیش نیست و خرافاتی باشم بگم از چشم مردم که این اینجوریه... حالا این اتفاق هر چیزی میتونه باشه من کاملا کلی دارم حرف میزنم!اما من میگم آقا اینه مشکل اینه اتفاق حالا علت چیه!؟! خیلی راحت خیلی ساده واقعیتُ میگم و میبینم! به نظرت اشتباهه؟ بنظرت موضوعات کوچیکُ بی اهمیتُ خیلی بزرگ میکنم!؟ ممنون که باب این بحثُ باز کردی
مامان میلاد
24 آذر 92 12:43
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود،تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد،با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت ،تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند،وقتی همه پشت کردندآغوش میگشاید،وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود ، و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن .خدا را برایتان در تک تک لحظات زندگی آرزو دارم . سلام گلم.چرا ننویسی؟به خاطر اینکه یه عده نمیتونن ببینن؟ما که جز خوبی از شما چیزی ندیدیم.کاری به بقیه نداشته باش که چی میگن و چی درموردت فکر میکنن.فقط و فقط به خاطر خودت و کسرا بنویس که همیشه خاطراتتون موندنی بشه و وقتی کسرا جان بزرگ شد بتونه خاطرات کودکی خودش رو بخونه و ببینه که مامان گلش برای اینکه از همه نظر بهترینها رو داشته باشه چقدر سختی کشیده چقدر تلاش کرده و بیشتر و بیشتر قدر مامان و بابای مهربونش رو بدونه .دیگه هیچ وقت نگی که نمیخوام بنویسم ها راستی پست آخری خیلی خوشم اومد که مامانت زنگ زده بود خیلی خندیدم ببین چقدر نگران و دلتنگتون هست که نصف شبی زنگ زده
مامانی کسرا
پاسخ
مرسی که برگشتی،مرسی که دوباره واسم مینویسی ممنونم کلامت یه آرامش خوبی داره! خوشحالم که هستی آره میبینی تو رو خدا!!!! اینجاش جالب بود که غر می زد که شما چرا اینقدر زود میخوابین!!!!!!
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 آذر 92 15:21
عزیزم خصوصی
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 آذر 92 15:41
ای جانم بسی مایه افتخار شد برامون عزیزم دانلودش کن یا اگه میخوای ادرس صفحه ای که بر داشتم و برات بزارم اسم خواننده اش امین رستمی وااا من خیلی این اهنگ و دوست دارم همشو حفظم و برای ایلیا همیشه میخونم خیلی دوست داشتنی و مهربونی عزیزم
مامانی کسرا
پاسخ
مگه میتونم دانلودش کنم؟ حالا چه کاریه؟ میای شما رو هم هر روز میبینیم چی از این بهتر
سمیه مامان آیسا
24 آذر 92 16:26
مامانی کسرا
پاسخ
مرسی که همیشه هستین
مهسا
24 آذر 92 16:52
خوب دیگه...کیبورده قلمه هر چیه خلاصه بنویس. مامنی کسرا جون می بینی مامانا همیشه نگرانن. مامانم می گه هر وقت مادر شدی می فهمی... مادر شما هم هر جا باشید نگرانتونه دیگه.
مامانی کسرا
پاسخ
اره ميبيني؟
مهسا
24 آذر 92 19:30
نشریه فاینانشیال تایمز گزارشی داده که تعداد مدیران چپ‌دست در شرکت‌های اینترنتی تقریباً دو برابر شرکت‌های غیر اینترنتی یا سنتی است. افلاطون و ارسطو دو چهره نامدار چپ‌دست هستند
مامانی کسرا
پاسخ
چه باحال !!
مهسا
24 آذر 92 20:03
نمی دونم دو بار فرستاده شد؟ تکراری؟ اگه تکراری شده یکیش رو می تونید حذف کنید.
مامانی کسرا
پاسخ
نه درست بود
شقایق
24 آذر 92 22:50
وای فدای بابا نوئل کوچولوی خودم که خودش به تنهایی میتونه تمام ارزوها رو براورده کنه و خودش بزرگترین و گرونترین هدیه هست خدا براتون حفظش کنه سالم و شاداب چه جالب چقدر لباس بچه ها با اون شمع روی سرشون بامزه ها ممنون که پست اینقدر کامل مینویسید
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون كه اينقدر با حوصله ميخوني شما خانم خانما
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
25 آذر 92 2:56
سلام عزیزم خوبی سودابه جون الهی بگردم چقدر ناز شدی عزیزم با این لباس بابانوئل چه مراسم خوبی چقدر بچه ها با اون لباسا ی جالب خواستنی شدن
مامانی کسرا
پاسخ
خوبم مینا جان ممنونم عزیزم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
25 آذر 92 3:00
چپ دست کوچولوی خلاق باهوش عزیزمون دوست داریم امیدوارم همه درستها راستها خوب ها زیبایی ها پاکها و.... نصیبت باشه راستی عزیزم یادم رفت بهت بگم لایک داری هوارتا با درست کردن اون کیک زعفرونی وچایی خوشم اومد که در هرکجا هنر نزد ایرانیانست وبسسسسسسسسسسسسسسس الهی مامانا در همه حال نگرانن قسمت جالب دعواسر زود خوابیدن بود
مامانی کسرا
پاسخ
مینای مهربونم مرسی از دعای قشنگت خدا مهربونیاتُ واسه دختر گلت جبران کنه
فریده
25 آذر 92 11:43
دکتر هلاکویی می گه این درست نیست که ما فقط نیمه پر لیوان رو ببینم . ما باید با آگاهی از نیمه خالی لیوان به قسمت پر بیشتر توجه کنیم ولی حتماً باید روی نیمه خالی لیوان هم احاطه داشته باشیم . امیدوارم هر جا هستی موفق باشی و کسرا جون هم سالم و سلامت باشه . مرسی که وقت گذاشتی .
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون از این همه لطف واقعا دکتر هلاکویی حرفاش حرف حسابه
مامان میلاد
25 آذر 92 16:47
عزییییییییییییییزم شما همیشه به من لطف دارید و نظر محبتتون هست منم خوشحالم که یه دوست خیلی خوب مثل شما دارم.من همیشه هستم و میخونمتون ولی بعضی وقتا به دلیل مشغله ی زیاد کاری نمیتونم نظر بدم شما به بزرگواریتان ببخشید.فقط بعضی جاها که میبینم از چیزی ناراحتی و یا میتونم کمکی کنم نظر میدم.ولی نوشته ی بالا که درجواب فریده خانم گفته بودید "موافقی ننویسم"دیگه اصلا نتونستم طاقت بیارم .خوشحال میشم اگه بتونم با نوشته هام کمکی به شما یا کسرا جان کنم.آخه خودمم مثل شما در مورد میلاد حساس بوده و هستم و در کل در مورد همه ی خصوصیات رفتاریش تحقیق میکنم و یا به یک روانشناس مجرب مراجعه میکنم و کاملا شما را درک میکنم.و این دلسوزی و عشق بینهایت شما رو به کسرا میرسونه. دوستی برای همچین مواقعی هست دیگه مگه نه؟
مامانی کسرا
پاسخ
چقدر خوبه که هستی
مامان یاسمن و محمد پارسا
25 آذر 92 17:40
مامان دیگه عزیزم دل نگران مبشه اما خدای نصف شب
مامانی کسرا
پاسخ
آره میبینی؟
مامان یاسمن و محمد پارسا
25 آذر 92 17:42
مامان چه خبره اینجا مگه قراره ننویسی دیگه از این حرفها نباشه مگه امکان داره ننویسید نمیشه ما خیلی دوستون داریم اصلا من عادت دارم هر روز بیام اینجا اگه نباشید دلم می شکنه خیلی دوستتون دارم
مامانی کسرا
پاسخ
عزیزم لطف داری شما
مامان مینا
27 آذر 92 15:34
برا کسرا جون با لباس خوشگلش..مامانای ایرانی استاده صبر وحوصلن .به امید روزهای قشنگتر
مامانی کسرا
پاسخ
ولی نه متاسفانه من خیلی صبر و حوصله ام زیاد نیست! اما از لطف شما ممنون
مهدخت
27 آذر 92 17:58
سلام به سودابه جونم .از دیدن جشن لوسیا که کسرا جون هم اونجا میدرخشید خیلی خوشحال شدم ولی از کلمه ی درمان که برای پسر گلمون بکار بردی حقیقتا من ترسیدم چه برسه به خواننده های وبلاگ قشنگت .همه ی ما پدر ومادرها احتیاج به مهارتهای فرزند پروری داریم کمی صبر وتحمل اونهم از طرف مادر دانایی مثه شما به بچه 3 ساله ات کمک میکنه که مسیر رشدش رو با آرامش بیشتری طی کنه. کسرا یکی از بهترین و دوست داشتنی ترین وبی عیب ترین پسر دنیاست .
مامانی کسرا
پاسخ
خدای من چه سورپرایزی مهدخت مهربونم مرسی از کامنت خیلی خیلی قشنگ و امیدوار کننده ات عزیزم! شما بهترین همراه اینجا واسه من هستی مثل همیشه با جرفات امید میگیرم و انرژی خداوند به بهترین شکل محبتاتُ جبران کنه عزیزم راس میگی؟بد نوشتم؟ قربون شما که درستش کردی عزیزم
متین من
27 آذر 92 18:29
چه بابانوئل کوچولوی چه مراسم جالبی منم میزنم به افتخار کسرا جون که چپ دسته
مامانی کسرا
پاسخ
مرسی از لطفتون
مریم مامان یاسمین زهرا
27 آذر 92 22:18
وااااااای چه شیرینی خوش مزه ای میشه مارو لینک کنید ما شما رو لینک کردیم
مامانی کسرا
پاسخ
خیلی دلم میخواد اما اگه ممکنه ادرستونُ بذارید واسم
مامان مونس
28 آذر 92 3:22
مامان کسرا جون انگار دیگه مارو دیپورت کرذیذ سر نمیزنید من عاشق کریسمسم یه درخت کوچیک دارم ولی تو شهر ما برف نمیبلره حس خاصی بهم نمیده
مامانی کسرا
پاسخ
نه اصلا این چه حرفیه کلا خیلی نمیتونم به دوستان عزیزم سر بزنم ببخشید شما
مریم
3 دی 92 16:48
خیلی جالب بود برام. من از نوشته هاتون لذت می برم. هر وقت فرصت کنم سر می زنم و می خونمتون. امیدوارم همیشه شاد باشین در پناه خدا
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون از لطفتون قدمتون رو چشم ما خوشحال میشم از بودنتون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد