کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

پسرم کسرا

ما برگشتیم

1392/5/9 22:44
نویسنده : مامانی کسرا
434 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

سلااااام به همه

خوبید؟ خوشید؟الهی شکر سلامتید؟

ما هم خوبیم به لطفتون، ممنون از این همه محبت و اظهار لطف ،نظرات ُ

که خوندم بسی ذوووووووووووق مرگ شدیم ، آره دیگه 

رفتیم ،رسیدیم ،بودیم ،حالا برگشتیم!(جمله رو حال کردید!)

دلم بیشتر ازهمه برای همسرجانمان که البته الان باهاش قهرم تنگ شده بود !!!

بعد واسه این جمع دوستانمون  و از همه مهمتر واسه آرامش غربت...

اصلا حس نوشتن ندارم و به این زودی ها هم نمیام بنویسم فقط میخوام بخونم،

بخونم ببینم این مدت من نبودم هر کدوم چیکار کردید؟

کجا رفتید؟چه خبر دارید که ما نداریم و...

خلاصه بنویسید که من بخونم

 

                                                                                           دستتون دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

پریسا مامان کیان
9 مهر 92 23:12
سلاااااااااااااااام. خوبید؟خوشید؟خب به سلامتی راحت رسید به خونتون؟ خوش به حالتون که کنار همسرتون هستید.خدا قسمت ما هم بکنه. سلام برسون به آقا حامد. کسرایی رو ببوس.


ممنون عزیزم
شاید واسه شما جدید باشه اما ما از این دوریا زیاد داشتیم قوی باشین زود میگذره به هدفتون فکرکنید و به آرامشی که بعدا خواهید داشت
کیان عزیزمُ ببوس[بوس]
مامان ساینا
10 مهر 92 0:00
سلااااام هنوز نرفتین کلییییییییی دلم براتون تنگ شده خداروشکر به سلامتی رسیدین..
چرا قهر ؟ ولش کن به خاطر من ببخششمواظب خودتون باشین


همون دیشب آشتی کردیم بابا!
زن و شوهر دعوا کنن ... باور کنن
ممنون ما هم دلمون واستون تنگ شده
مامان یاسمن و محمد پارسا
10 مهر 92 1:09
عزیزم همین که احساس می کردیم همین جا تو وطن پیشمون هستیدخوشحال بودیم الان واقعا احساس دلتنگی می کنم خدا را شکر که به سلامت مسافرتتان به پایان رسید ارزوی روزهای خوش و بهتری براتون دارم


قربون شما با دل مهربونتون بریم ما چقدر شما مهربونی
صد تا بوس واسه مامان مهربون و دختر و پسر دوست داشتنیش
بهاره مامان ونداد
10 مهر 92 1:14
سلام عسیسم دلمون کلی براتون تنگیده بود خوش گذشت مسافرت یهویی هی اومدیم نبودید بوس برای مامان وکسری گلی


مرسی مامانی مهربون
مامان ثمین
10 مهر 92 2:22
سلام عزیزم خوبین
رسیدن بخبرخوش گذشت
البته میدونم کلی خوش گذروندید همیشه شاد باشید عزیزم
چرااااااااااااااا قهر
چرااااااااااااااااا نمینوسید ومارو از نوشته های زیباتون محروم میکنید
ما عکس کسرا جونی جدید میخواییم
ما خبرای سفرنامه تون میخوایم
بهرحال امیدوارم خوب خوب باشید
کسراجون خاله دوست داریممممممممممممممم

کاش کسرا متوجه این همه محبت میشد و من میتونستم بهش بگم چه آدمای خوبی اینجا هستن و چقدر دوسش دارن
ممنونم مامانی عزیز میام حتما حتما توضیح میدم
فریده
10 مهر 92 8:07
یعنی چی ؟ بعد از کلی وقت آمدی اونم با این همه ناز و ادا ، با شوهرت که قهری ، مطلب هم که نمی ذاری ، فقط هم که می خوای خواننده باشی . یعنی چی ؟
پس کی جواب دلتنگی های ما رو می ده ؟




ینی مردم از خنده
الهی من قربون شما برم که اینقدر دل نازکی
میام مفصل واست توضیح میدم که چی گذشت و چی شد
ندیده خیلی مخلصیم مامان فریده جووووووووووووووونم
مامان یاسمن و محمد پارسا
10 مهر 92 14:36
خصوصی عزیزم
عمه هانیا
10 مهر 92 16:48
سلام خدا رو شکر خوبید خوش باشید در کنار هم


ممنونم عمه جووووووون
مریم مامان نیکان
10 مهر 92 20:39
سلام...رسیدن به خیر شما رو لینک کردم،ما رو لینک کنین و بهمون سر بزنین خوشحال میشیم http://nikanjoon.niniweblog.com
شقایق
10 مهر 92 22:26
سلام عزیزم رسیدن بخیر بسلامتی
پس عکس کو؟؟؟؟


سلام خانمی، ممنون عزیزم، باور میکنی
عکس به درد بخورندارم!!!!!
به جان تو اصلا حال و حوصله عکس گرفتن نداشتم!
صبا خاله ی آیسا
11 مهر 92 0:29
سلام عزیزه دلم
خوبین؟انشاالله ک بهتون خیلی خوش گذشته باشه
کسرا جونمو ببوس
دلم براتون خیلی تنگ شده بووووود


مرسی عزیزم
حتما امروز و فردا شروع میکنم به نوشتن
مامان میلاد
11 مهر 92 12:04
سودابه جان سلام.امیدوارم که بهتون خوش گذشته باشه.فکرکنم یک ماهی ایران بودی نه؟آخه خیلی وقته سر میزدم مطلب تازه نبود.دلتنگتان هستیم .انشاله کنار خانواده خوش گذشته باشه.وهر وقت تونستید از خاطرات این مدت برامون بنویسید.البته باعکس.کسرای گلم را ببوس


آره دقیقا یک ماه عزیزم
منم دلم واسه همه تنگ شده بودخوشحالم که خوبید
مامان ایمان
11 مهر 92 17:44
سلام عزیزم خوبی؟شرمنده که نمی تونستم بیام یشتون دلم واستون تنگ شده بود فدات بشممم خواهر چقدر سخته برگشتنی من یه پام میامد ویه پام نمیومدما هم دو هفته میشه اومدیممممم ایرلند ولی هیچ جا وطن نمیشههههه


عزیزم
نگی چه بی جنبه ام ،باور کن من به آرامش سوئد معتاد شدم
ایران که بودم از استرس مامانم بهم قرص میداد
به جاااااااااان خودم اگه دروغ بگم!
اما دلمم واسه مامانم تنگ شده
بگذریم،در کل زندگی همینه یه جا اینجوریه یه جا یه جوردیگه...
lمهسا
12 مهر 92 0:34
سلام عزیزم
من 3روزه با وبلاگتون آشنا شدم.
ایشالا همیشه شادو موفق باشید.
خدا این خانواده مهربون و حفظ کنه.



ممنونم عزیزم شما لطف داری
بازم به ما سر بزن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد