کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

پسرم کسرا

روزی نو از فصلی نو

1392/8/3 17:20
نویسنده : مامانی کسرا
274 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

روز چهارم ،سه شنبه ۲۲ اکتبر

واسش کفش و لباس خریدیم،اما یه پروسه یکساعته داشتیم تا بپوشه!

با هم اومدیم تا دم مهد از باباش خداحافظی کرد و رفتیم تو

دیدم برنامه جنگل دارن .

رفتیم با هم.

 

 

خوب بود خوش گذشت،اما من متوجه شدم فوق العاده بچه لوس و نازک نارنجی تربیت کردم!

دختر بچه ِ به کله خورد زمین، خیلی راحت بلند شد انگار نه انگار.

حالا این فسقلی تا دستش گلی میشد شروع میکرد گریه کردن!واقعا بچه رو خوب تربیت نکردم!

اینُ جدی میگم و روز به روز به این موضوع بیشتر پی میبرم!

از پله نمیتونه بیاد پایین متاسفانه!چون میترسه،اعتماد بنفس نداره....

خیلی کار دارم...

از روز اول قرارمون بود ما از ساعت ۹ تا۱۱ تو مهد و با بچه ها باشیم!

روز اول مونیکا به من گفت شما تا پنجشنبه۲۴اکتبر ینی یک هفته تقریبا  با کسرا بیا

بعد تنها بیاد، چند روز پیش ازم پرسید شغلتون چیه؟

وقتی گفتم تو خونه ام گفت خوب پس حالا حالاها باید بیای شاید سه هفته شاید چهار هفته...

و من باید هفته ها صبور باشم!

خیلی صبور

                                                               خدایا...Gifs Animés double coeur 1

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مهسا
3 آبان 92 21:36
عزیزم خوشحال باش که مهد رفت و شما متوجه این مسایل شدی و این خوبه...اگه نمی رفت چی؟ خیلی از مادرها کوچکترین توجهی ندارن و هیچ وقت هم متوجه نمی شن...
اما شما...من شک ندارم که هه چی درست می شه...


انشالله عزیزم ،امیدوارم همه چی بخیر و خوشی و سلامتی پیش بره
فریده
4 آبان 92 11:15
دارم یه کتاب می خونم به نام اعجاز عشق و منطق در تربیت کودک . یه نکته جالبی که خوندم این بود که اشتباه و خطاهای کودکتان رو دوست داشته باشید و اجازه بدهید کودک از اشتباهش درس بگیره و تجربه کسب کنه . وقتی به مشکلی برخورد می کنه شما اون مشکل رو حل نکنید و اجازه بدهید کودک خودش مشکلاتش رو حل کنه . نمی دونم شاید بیش از اندازه هوای کسرا جون رو دارید و نگرانش هستید . بذارید خودش مشکلش رو حل کنه و نگران نباشید.
موفق باشی

چه کتاب جالبی،در موردش تو وبلاگ پرهام جون بنویس،هر جا میبینی نکته جالبی داره بگو!
مثل همین!
شاید دقیقا مشکل من همینه که به اشتباهات کسرا به چشم کار نابخشودنی نگاه میکن!!!!!
ممنون که گفتی حتما در موردش بیشتر فک میکنم
مامان ساینا
4 آبان 92 12:17
چه خوب که بالاخره کار مهدش درست شد..
فعلا 1 خان ُ رد کردی سودابه جون ایشالله بقیه رو هم با موفقیت رد کنی
توکلت بر خدا ..
صبر داشته باشی ایشالله خیلی زودتر از اون چه فکر میکنه هم چی درست میشه
وقتی به آیندتون نگاه میکنم میبینم اینقدر قشنگه که ارزش این سختی هارو داره
برا دوتاتون آرزو موفقیت دارم

ممنونم شیرین جان تو لطف داری عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد