کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

پسرم کسرا

یه تجربه دیگه

    امروز از خواب بیدار شد حالش خوب بود. صحبانه اشُ خورد نشست به تلویزیون نگاه کردن هر از گاهی با دوچرخه دوری می زد، بازی میکرد ، طرفای ظهر رفتیم با هم خرید برگشتیم ناهار خورده و نخورده، الانم داره تو وان آب بازی میکنه. مادرم همیشه زندگی رو از من جلوتر میدیده ، زمانیکه می اومدم  کلی مغز تخمه مزمز همرام کرد ،کلی اسباب بازی واسه کسرا و گفت هر زمان دیدی داره گریه میکنه میدی بهش ،اصلا مهم نیست بچه لوس بار بیاد اما خیلی بده بچه جیغ جیغ و عصبی باشه،امروز هم از اونروزایی بود که مامانی اصلا حوصله بازی با کسرا رو نداشت یکی از اسباب بازیاشُ بهش دادم که بازی کنه،   اسم  اسباب ...
15 مهر 1392

برگی از زندگی ما

                    از روزی که از ایران اومدیم زندگی درگیر یه جور تکرار ِ، مثل همه روزا تو سوئد. یه تکرار شیرین ، شاید واسه خیلیا خسته کننده باشه اما قشنگه،من دوسش دارم من هیچ زمان از زندگی مدرن توام با تجملات لذت نبردم،ساعتا کنار آب نشستن و به صدای کلاغا گوش دادن خیلی واسم هیجان انگیز تر بود ِ. طبیعت به من درس میداده همیشه ، بهم آرامش میداده، امیدوارم کسرا هم از این زندگی خوشش بیاد و دوس داشته باشه دوستی میگفت چه خوب که اجازه میدی کسرا همه جا دراز بکشه من متوجه این موضوع شدم که کسرا زمانی که یه جا دراز بکشه احساس امنیت میکنه ، احساس میکنه اینجا ماله...
15 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد