کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

پسرم کسرا

کسرا در گذر از زندگی

1394/5/26 14:03
نویسنده : مامانی کسرا
889 بازدید
اشتراک گذاری

Caillou

 

دو هفته از رفتن بابا  مهدی میگذره و جاشون حسابی خالیه!

نبودشون هنوز که هنوز احساس میشه و خاطراتی که کسرا هر روز مرور میکنه!

یادته رفتیم کنار دریا، یادته اینجوری کردیم، دییییروز(تمام اتفاقات گذشته هم دیروز می افته!) که با

بابا مهدی بودیم اینجوری کردیم و. . .

 

 

 

 

 

 

امیدوارم تا همیشه سالم باشن و سلامت

و به امید دیداره دوباره

تابستون تموم شد وزندگی به روال سابق خودش برگشته، البته بماند که اصلا تابستون

خوبی نداشتیم، کلا بارون بود و بارون!

چند روزِ مهد کسرا شروع شده و روز از نو روزی از نو

 

 

خرسُ خاله نازلیش بهش داده، کلی باهاش حال میکنه!

همه جا همراهشه!

مهد، موقع خواب، فروشگاه و . . . کلا هست درسخوان

از بعد از تولد پنج سالگیش نمیتونم بگم اخلاقش بهتر شده یا بدتر کمافی سابق روز خوب داره و روز بد!

گاهی اینقدر خوب و مهربون و آقاست که میخوام قورتش بدم، گاهی هم اینقدر بداخلاق و نق نقُ که میخوام . . .

هنوز یار قدیمش مرغابیان و تفریح مورد علاقه اش غذا دادن به این پرنده های دوست داشتنی

 

 

تازگیا به کارتن پت و مت علاقه مند شده یعنی دیوانه وار دوسشون داره!

راس میره چپ میره میگه واسم پت و مت بذار!

و برعکس من که کلی از دست خنگ بازیا اینا حرص میخوردم و می خورم این فسقلی قاه قاه میخنده

بعد با جزئیات نگاه میکنه که مثلا چرا اینا چهارتا انگشت دارن! چرا حرف نمیزنن! بابا مامانشون کو. . .

اوضاعیه!!!خسته

 

 

​چند روز پیش دیگه میگفت مامان اون برنامه که یه گربه بود و ماهی با یه پسر اسباب بازی و پدرشُ واسم میذاری؟

با خودم گفتم جل الخالق این چی میخواد!

پرسیدم: کجا دیدی این برنامه رو؟گفت خونه خودمون! تو این فکر بودم این فسقلی نصفه شبی

چی میخواد که باباش به دادم رسید گفت منظورش پینوکیوست!!!!

باز خوبِ باباش بود وگرنه من صد سال دیگه هم به ذهنم نمیرسید 

مجموعه گربه و ماهی و پسر اسباب بازی بعلاوه یه بابا میشه پینوکیو تعجب

 

 

در کل سخت این روزا مشغوله بزرگ شدنه ، گاهی گریه میکنه میخوام برم مدرسه گاهی میگه

میخوام بمیرن ببینم بعدش چی میشه، گاهی سوالای عجیب غریب میپرسه . . .

خلاصه که با روزگار داره میره  و ما هم کنارش گاهی شاد ،گاهی غمگین

گاهی با انگیزه، گاهی معمولی پیش

میریم .

از صمیم قلب امیدوارم دل خوش و عاقبت بخیری سهم کودک من و تمام کودکان سرزمینم باشه

روزگارتون پر باشه از لبخند و سلامتی

 

 

پسندها (3)

نظرات (10)

عشق یعنی...
27 مرداد 94 9:31
وای دلم براتون تنگ شده بود . این شاله پدر و مادرتون هرجا هستن صحیح و سالم و شاد باشن . برو خدا رو شکر کن که کسرا برنامه های دهه شصتی ها رو می پسنده . مطمئن باش خیلییییییییییییییی عاقله واقعا خیلی با مزه توصیف کرده برنامه پینوکیو .
مامانی کسرا
پاسخ
ممنونم عزیزم، دل به دل راه داره! انشالله خوب و خوش باشی گلم
بابامهدی
27 مرداد 94 15:54
سلام امیدوارم که همیشه خوب خوش سرحال باشیدمن که شرمنده محبت های شماهستم به من خیلی خوش گذشت درکنارشماخیلی زحمت کشیدیدمن که نمی توانم جبران کنم امید ان دارم خداوندجبران کندوبه شما پاداش خیربدهد انشااله
مامانی کسرا
پاسخ
سلام بابا مهدی عزیز، اختیار دارید نفرمایید. بسیییییییییییار به ما خوش گذشت، انشالله دوباره فرصت شه در خدمتتون باشیم
محبوبه مامان الینا
28 مرداد 94 14:06
جای بابای مهربونت خالی نباشه دوستم قضیه پینوکیو خیلی باحال بود زندگی واسه هممون همینه دیگههه یه روز عالی و پرانرژی یه روز معمولی یه روز غمگین... خداروشکر که سالمیم و خوشبخت انشاله تعداد روزهای شاد و پرانرژی همه بیشتر و بیشتر بشه
مامانی کسرا
پاسخ
پدر همسر جان بودنالبته خیلی فرقی نمیکنه مرسی از لطفت عزیزم
هانیه
28 مرداد 94 15:49
امیدوارم همیشه سالم و سرحال باشه این پسر خوب
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون عزیزم، ممنون که به ما سر میزنید
بابا و مامان
29 مرداد 94 11:26
سلام عزیزم جای ببا مهدی خالی نباشه ایشالاه همیشه سالم سلامت باشند
مامانی کسرا
پاسخ
مرسی از لطفت گلم، قربون خاله مهربون
بابا و مامان
29 مرداد 94 11:26
کسری جونم همیشه خوش باشی و سلامت بهمراه بابا و مامان گلت
مامانی کسرا
پاسخ
الهی فدای شماآخه چرا اینقدر شما مهربونی
مهسا
29 مرداد 94 20:03
این پی نو کیو... عجب سخت بود ..من که عمرا می تونستم بفهمم چی رو می گه
مامانی کسرا
پاسخ
عزيزم،آره خداييش سخت بود ولي خداروشكر باباش بود
فریده
31 مرداد 94 9:52
جای بابا بزرگ خالی نباشه ، ایشالله هر جا هستند سالم باشند. من همیشه فکر می کردم عروسک بغل کردن مال دخترا باشه ولی پرهام هم یه مدت عادت کرده بود که عروسک بغل می کرد ، اتفاقاً خیلی نگرانش هم شده بودم .حالا هم که کسرا جون رو خرس به بغل می بینم. ببوس کسرا جونم رو .
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون از لطفت عزيزمدختر و پسر ندارهچه فرقي ميكنه؟ چرا نگران؟ سلامت و خوش باشيد
فریده
4 شهریور 94 10:05
آخه یه کتاب خوندم که صفات مردانه و زنانه رو نوشته بود و بعضی صفات از جمله روسری پوشیدن ، عروسک بغل کردن ، مدام به مو رسیدن رو جزء صفات زنانه نوشته بود . البته به شرط تکرار این حرکت بعد از یه سن مشخص . پرهام هم یه مدت این رفتارها رو نشان می داد به خاطر همین نگران شدم . ناگفته نماند مستند افراد دوجنسیتی هم بی تاثیر نبود. اصولاً من یه مادر همیشه نگرانم ، حتی رو بی مفهوم ترین مسائل .
مامانی کسرا
پاسخ
دقيقا منم همينجورينم ، گاهي به بي اهميت ترين مسايل گير ميدم! هر اتفاقي كه واسه كسرا مي اوفته فك ميكنم تقصير منه اگه ناراحت باشه، اگه گريه كنه، اگه كار اشتباهي بكنه، خلاصه يه احساس عذاب وجدان دائمی باهامه! واسه همین درکت میکنم در مورد اون گروهیم که گفتی که دیگه هیچی، نگوووو دایما دارم مقایسه میکنم اما به نظرم نباید بهشون گیر بدیم، فقط همین. کار دیگه هم نمیتونیم بکنیممتاسفانه! چون اگه باشن که هستن!اگرم نباشن که خدا رو باید شکر کرد خدا خودش عاقبت بخیرشون کنه
مامانی رضا
17 شهریور 94 10:16
سلام عزیزم خوبی کسرا جون خوبه... امیدوارم هر جا هستید خوب وخوش و خرم باشید ممنون که به وبلاگ رضا کوچولوی ما سر زدی خیلی خوشحالمون کردی با اجازت لینکت کردم راستی کسرا جون الان دیگه سوئدی میتونه خوب صحبت کنه؟
مامانی کسرا
پاسخ
سلام عزیزم، خواهش میکنم کار خاصی نکردمخوشحال شدم دیدمتون. موفق باشید و شاد باعث افتخاره که لینکمون کردیدممنونیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد