کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

پسرم کسرا

روز محله مان!

1393/6/1 18:57
نویسنده : مامانی کسرا
567 بازدید
اشتراک گذاری

 

امروز یکشنبه ،با هم زدیم رفتیم بیرون! مادر و پسرونه!

اصرار کرد بریم کنار دریاچه، گفتم راه طولانی ِ خسته نمیشی؟ 

گفت :یکم خسته میشم اما تو بغلم نکنグーミーズ 見てね(^◇^)┛ のデコメ絵文字 الهی من قربون تو برم.

طبق معمول لباس نپوشید!

 

 

 

 

مرغابیا بودن اما متاسفانه واسشون غذا نبرده بودیم! فک نمیکردم باشن!

یکم با آب پاشش بازی کرد و رفت سراغ اسباب بازیا!

حالا داشت میلرزید! آبریزش بینی هم داشت اما حاضر نبود لباس بپوشه! گفتم امشب گفتی

مامان سرم درد میکنه و سرما خوردم من میدونم با تو!!!خندونک

 

 

 

دو دقیقه بعد اومد گفت مامان سردمه!شاکی خوب شد واسش لباس برده بودم!!!!

 

 

اومدیم خونه ناهار خوردیم و دوباره زدیم بیرون!زیبا

اسم محله ای که ما زندگی میکنیم studiegången ( زمان مطالعه! یه همچین ترجمه ای داره) شرق یوتبری ِ.

امروز studiegången day بود، به این بهانه همه کسائیکه اینجا زندگی میکنن یه جا جمع شده بودن

و جشن گرفته بودن! یه جشن ساده!با موزیک و بیسکوئیت و آبمیوه*グーミン* のデコメ絵文字

یه عده هم وسایلی که احتیاج نداشتن، دسته دوم آورده بودن و میفروختن! بعضیا هم غذا درست کرده

بودن و میفروختنキラキラ のデコメ絵文字 

 

 

 

 

 نیم ساعتی اونجا بودیم ،  هم با همسایه ها آشنا شدیم و هم با برنامه های اینجوری!

کسرا البته فقط از قسمت بیسکوئیت خوردنش استقبال کرد!خنده

خانم مسنی بود که  رو صورت بچه ها  نقاشی میکشید به کسرا پیشنهاد دادم اما گفت دوس ندارم و نرفت!

در کل تجربه جالبی بود!ハート のデコメ絵文字

 

 

 

"هی فلانی! زندگی شاید همین باشد!

                 یک فریب ساده و کوچک

                 آن هم از دست عزیزی که تو ، دنیا را

                 جز برای او و جز با او نمی خواهی.

                 من گمانم زندگی باید همین باشد.1"ハート のデコメ絵文字

                           

---------------------------

1-مهدی اخوان ثالث
 

 

پسندها (8)

نظرات (29)

محبوبه مامان الینا
1 شهریور 93 19:36
خوشم میاد از کوچکترین مناسبتی واسه شادی و برنامه استفاده میکنن...
مامانی کسرا
پاسخ
آره واقعا
محبوبه مامان الینا
1 شهریور 93 19:37
ببین چه سرد شده که کسرای رکابی پوش مارو هم تسلیم کرده
مامانی کسرا
پاسخ
آره یه سوز سردی می اومد که نگو و نپرس
مامان مینا
1 شهریور 93 20:07
یه چند مدتیه وبلاگتونو میخونمو خیلی دوست داشتم منم برای ادامه تحصیل برا دکتری میتونستم تو یه کشور خارجی برمو بورس شم ولی متاهلی و دردسراش نمیزارن. کسراجونو ببوسین . خاطراتتون واقعا خوندنی هستن . اگه دوست داشتین همدیگرو لینک کنیم
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون که به ما سر میزدید با کمال میل، به جمع دوستای ما خوش آومدین
میلاد اهورا
1 شهریور 93 22:13
سلام وب عالی داری کاملترین مجموعه دانستنیهای دوران بارداری دانلود از طریق فروشگاه اینترنتی اهورا به آدرس زیر: daramadinternet.rozblog.com موفق باشید میلاد اهورا مدیریت فروشگاه اینترنتی اهورا
مامان مینا
1 شهریور 93 22:38
مثل همیشه عکسها خیلی قشنگ بودن برا کسرا جون پهلووون ایشالا همیشه خوش باشید
مامانی کسرا
پاسخ
مرسی مینا جانقربونت برم
مامان لیانا
2 شهریور 93 3:06
خدای من اینقدر هوا سرد بوده که نیاز به کاپشن و کلاه بوده و کسرا خان با رکابی بوده خوشم میاد از شخصیت کسرا از اینکه قبول نکرده رو صورتش نقاشی بکشن..تو ی یه برنامه روانشناسی نقاشی کشیدن رو صورت بچه هارو نفی میکرد..چه برنامه های خوب و جالبی دارنهمش شادی برعکس کشور غمزده ما..از هوای خوب پاییزیتون نهایت لذت ببرید
مامانی کسرا
پاسخ
برنامه های شادشون روحیه آدمُ عوض میکنه اما نمیدونم چرا کسرا خیلی لذت نمیبره! دوس داره اما دلش میخواد همش خراب کاری کنه!با چوب دنبال بچه ها میکنه و... کسرا خوشحال نباشه من وسط بهشتم که باشم خوشحال نیستم اما این چیزی از خوبی برنامه های اونا کم نمیکنه!
پریسا مامان کیان
2 شهریور 93 3:17
سلااااااااااااااااااام خواهر شوهر. خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خداااااا ببین تفاوت دو تا لباس چقدره. رکابی ..... کاپشن کلاه؟؟؟/ اینقدر اونجا سرد شده؟؟؟؟؟؟ چه دریاچه قشنگی من اگه اونجا بودم هر روز میرفتم دریاچه. همیشه به خوشی که میگن همین سوئدیان هاااااااااااا چه جشن کوچولو و خوبی دلخوشی ساده یعنی همین....که ماها نداریم. خوش باشین و سلامت زی سایه خدای مهربون انشالله
مامانی کسرا
پاسخ
سلام خوبی؟آره خیلی سرده!همه داشتن نگاش میکردن که این چه جوری اینجوری میگرده واقعا قشنگه دریاچه،تازه عکس اصلا قشنگیش نشون نمیده ما هم همین کارو میکنیم و هر روز میریم مرسی انشالله شما هم همیشه خوب و خوش باشی
بابا و مامان
2 شهریور 93 8:09
کسری جونم خوب با سرما می جنگیا اما مواظب خودت باش عزیزم
مامانی کسرا
پاسخ
سرما خورد امروز!!!!!میدونستم
فریده
2 شهریور 93 9:03
چه مراسم زیبایی ، اگه این مراسم اینجا برگزار می شد من کلی وسایل دارم که دلم نمی آید دور بندازم اونقدرهم خسیسم که به کسی هم نمی دماونجا می رفتم آبش می کردم. بعد کلی از زرنگی خودم خوشنود می شدم چقدر سرد بوده که کسرا لباس پوشیده ، خدا رو شکر که شما سوئد زندگی می کنید اگه یه جای گرمسیر زندگی می کردید اونوقت تکلیف کسرا چی بود .
مامانی کسرا
پاسخ
به به رسیدن بخیر، خوش گذشت ولی من دقیقا برعکس هم دستم به دور ریختن خوبه هم به بخشیدن همیشه با حامد بحث داریم که میگه نریز بیرون من میگم آدم اگه ببخشه خدا بهش میدهشایدم کار خودمُ توجیح میکنم، خدا روحشم خبر نداره آی گفتی!ما کرمان که بودیم دقیقا مکافات داشتیم!کسرا گرمایی بود بعد بدبختی این جا بود که به باد کلر حساسیت داشت تابستون من ماتم داشتم حالا البته سرما خورده !!!! فسقلی گوش حرف نکن
زهرا مامان ایلیا جون
2 شهریور 93 20:36
سلام دوست جونی ببخشید مدتی نبودم وبم و تازه اپ کردم خوشحال میشم سر بزنی کسرا جون گل و گلاب ما چطوره خودتون خوبین ؟؟ ای جان عاشق مرغابی ها هستم الهی فدای این پسری که انقدر گرماییه خوووش باشین همیشه
مامانی کسرا
پاسخ
به به خانم خانما حتما با کمال میل
عشق يعني ...
3 شهریور 93 9:46
من فعلا دارم عكس كسرا رو با لباس پوشيده ميبينم . چه قدر تغيير كردي
مامانی کسرا
پاسخ
آره واقعا نمیشه شناختش
بابا و مامان
3 شهریور 93 13:08
الاهی ایشالاه خوب میشه مامان جون غصه نخور عزیز دلم
مامانی کسرا
پاسخ
ایشالله غصه که نمیشه نخوری
مامان مینا
3 شهریور 93 15:07
خیلی خوبه که پسر و مادر باهم میرینو حوصلتون سر نمیره همیشه ازخوندن پستاتون لذت بردم این بارم مثل همیشه عالی بود. کسری جون رو ببوسین
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون از لطفتون ما کلا مادر و پسرونه خیلی کارا میکنیم! دعوا میکنیم داد میزنیم لجبازی میکنیم گریه میکنیم بازی میکنیم میخندیم قدم میزنیم..... خیلی کــــــــــــارا
✿مامان شقایق✿
3 شهریور 93 18:15
واااااای توی سرما با رکابی ؟؟؟؟ اخی حتما حسابی حرص خوردی سودابه جون ولی خوبه که به اختیار خودش میذاری اینجوری مفهوم استقلال و حس میکنه ولی من باشم نمیتونم شده با 100 تا دعوا به زور تنش میکنم
مامانی کسرا
پاسخ
منم اوایل میپوشیدم اما دیدم نه!اینجوری جواب نمیده گفتم خود دانی مــــــــــــــــادر
✿مامان شقایق✿
3 شهریور 93 18:21
سودابه عزیز و دوست داشتنی من من از اینکه شما به درددلم گوش دادین و به نوعی کمکم کردین خیلی خیلی ممنونم و به هیچ عنوان قصد جسارت نداشتم فقط حس کردم شاید شما رو با حرفام ناراحت کرده باشم وگرنه از گپ زدن با شما که انقدر فهمیده هستین لذت بردم و برای من نهایت افتخاره که با شما دوستم و شما بهم اجازه میدین باهات راحت باشم امیدوارم از دستم دلخور نباشین دوستون دارم و واقعا خیلی چیزا ازتون یاد گرفتم ممنونم
مامانی کسرا
پاسخ
عزیـــــــــــــــــــزم اصلا و ابدا فک نکن که من نارحت شدم بسیار گپ و گفت خوبی بود! روحیه منم عوض شد! میگن غم و غصه رو تقسیم کنی نصف میشه!! البته نه مثل اون حماقتی که من کردماونجوری دوبرابر شد همیشه خوب و خوش باشی
✿مامان شقایق✿
3 شهریور 93 18:22
اخی الان کسرا جون چطوره سرماخوردگی خیــــــــــــــــــــــــلی بده ایشالا زود خوب بشه
مامانی کسرا
پاسخ
از بس بلاست!!!! هرچی میگم بپوش میگه نه! بهتر که نه والا ! دعا کنید بهتر شه
مهسا
4 شهریور 93 10:13
چقدر خوبه که وسایلی که نیاز ندارن می فروشن. من خیلی خوشم می یاد از این کار.
مامانی کسرا
پاسخ
اره واقعا كار جالب و مفيديه
مامانِ یسنا
4 شهریور 93 13:47
سلام سلام صد تا سلام با تاخیر اومدم .. ولی اومدم ... به ما هم خوش گذشت... خوش باشین
مامانی کسرا
پاسخ
خدا رو شكر كه به شما خوش گذشته
مامانِ یسنا
4 شهریور 93 23:20
منظورم با خوندن وبت به ماهم خوش گذشت
مامانی کسرا
پاسخ
عزييييييزم مرسي خانمي! شما محبت داري
شکوفه
5 شهریور 93 10:45
کسرا جان سرما رو دوست داریاااااااااا اما رکابی چی میگه این وسط؟؟؟؟ مواظب خودت باش عزیزم!
مامانی کسرا
پاسخ
هميشه از من ميپرسه سردا رو دوس داري گرما رو من ميگم گرما!!! اون ميگه نه سردا بهترن مرسي عزيزم
مامانِ یسنا
5 شهریور 93 14:11
عشق يعني ...
6 شهریور 93 8:56
از صبح تو وبلاگ ها هستم و دارم به دختر ها واونهایی که دختر دارن روز دختر و تبریک می گم . حالا رسیدم به شما . حالا چه کار کنم؟؟؟؟ روزتون مبارک
مامانی کسرا
پاسخ
شگون زدی برامون یعنی بعدی دختره؟ مرسی که ما رو زیر سیبیلی رد نکردی عزیزم
نونا مامانی رایان
6 شهریور 93 17:05
کسرا کوچولوی خوشگله شیطونه باهوشسودابه جون منم همین مشکل لباس پوشیدن با رایان دارم.اما تسلیم نباید بشیم.یه مدت ناراحتی داره اما بالاخره این موضوع باید براشون جا بیوفته .ان شا الله
مامانی کسرا
پاسخ
اما من تسلیم شدم یعنی بهش میگم برو هر لباسی که میخوای بپوشی بیار از تو کشو بپوش باز اینجوری حداقل یه چیزی میپوشه اما اگه من بپوشم و اون راضی نباشه حتما درش میاره!!!!!! پس بهتره اعصاب خودمُ خورد نکنم! نهایتا سرما میخوره (که الانم خورده)آخرش همینه دیگه! به اعصاب خوردیش اصلا و ابدا نمی ارزه فقط موقع مهمونی رفتن خیلی خیلی حرصمُ در میاره که دلم میخواد های های گریه کنم
شکوفه
6 شهریور 93 18:40
خواهش میشه مامانی مهربون و دوست داشتنی کسرا.شما هم مواظب خودتون و البته زیباییتون باشین.
مامانی کسرا
پاسخ
مرسی عزیزم شما لطف داری
مريم
7 شهریور 93 15:02
ببخشيد ماماني كسرا بخاطر مشكلاتي كه داشتم نتونستم بيام وب خوبتون دوستون دارم ماشالله كسرا خان بزرگ شده
مامانی کسرا
پاسخ
خير انشالله ممنون عزيزم
اینازی
8 شهریور 93 23:04
سلام عزیزم چقدر پسرتون ماهه ایشالا همیشه شاد باشین
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون عزیزم
فریده
9 شهریور 93 10:21
کسراجون چطوره ؟؟ سرماخوردگی اش بهتر شد ؟؟؟
مامانی کسرا
پاسخ
خوبیم مرسی عزیزم، بهتره شکر
عشق يعني ...
10 شهریور 93 9:55
هميشه با خودم مي گفتم آفرين به سودابه جون كه وبلاگش هر روز يه چيز جديد داره و يه مطلب ميزاره. عجب پر انرزيه .. چند وقتيه نيستين ؟؟؟ دلمون تنگيده
مامانی کسرا
پاسخ
اتفاقا الان اومدم بنویسم
persia
10 شهریور 93 18:04
Vai chetor mitonid man sag mibinam az khod bi khod misham yani ashegheeeeeshooooonaaammmmm Are kheiliiii bi rahmie ke ghalade mibandan vahshiaaaaaaaaaaaa
مامانی کسرا
پاسخ
البته تازگیا بهتر شدیم!قبلا از صد متری فرار میکردم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد