کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

پسرم کسرا

ابر و باد و مه خورشید .... همه هستن

1393/4/17 17:47
نویسنده : مامانی کسرا
969 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 لابه لای روزای ابریمون چند ساعت که آفتاب پیدا میکنیم یه گریز میزنیم بیرون و حالشُ میبریم.

امروز از همون گریزا زدیم و رفتیم  یه ساحل شنی پیدا کردیم

و تَن که نه ولی پایی به آب زدیمハート のデコメ絵文字

 

 

 

 

البته یه بارون یهویی، کلی غافل گیرمون کرد و خیس و آب کشیده رسیدیم خونه.

کسرا میگفت بجنبین، الان خیس میشیم .

گفتم بجنبین یعنی چی مادر؟میگه یعنی بدویید دیگه ....ハート のデコメ絵文字

 

 

روزای آخر مهد  یه روز که رفته بودم کسرا رو برسونم، لوئیس بهم گفت همکار ایرانیمونُ دیدی؟

گفتم نه ! گفت پایین داره کار میکنه ! موقع برگشت باهاش سلام و علیک کردم!

بسیار خانم خوب و با شخصیت و مهربونی بودن اما متاسفانه فقط یک هفته تو این مهد

میموند و بعد جا به جا میشد.

عصر که رفتم دنبال کسرا، لوئیس بهم گفت: ماری اومده بالا و با کسرا حرف زده و گفته که

چقدر قشنگ حرف میزنه.

بزرگتر از سنش حرف میزنه و کلی تعریف کرده بود بندهء خدا !حالا یا از لطفشون بوده

یا واقعا بچه ما خوب حرف زده!! خلاصه که لوئیس به ما کلی تبریک گفت و توضیح داد واسه ما که تا حالا نشنیدیم

کسرا اصلا حرف بزنه شنیدن این حرف خیلی جالب بوده که اون میتونه به یه 

زبون دیگه حرف بزنه و اینقدر قشنگ...

فرداش که اومدم، ماری جلوی من از کسرا پرسید اسمت چیه!

بچه ام خیلی با اعتماد بنفس گفت : آقا کسرا.花 のデコメ絵文字

ماری به خانمای اونجا دو تا کلمه فارسی یاد داده بود، سلام و خوبی.

ماری که رفت ، من یه روز که رفته بودم دنبال کسرا یکی از خانما گفت من سلامُ یادمه اما اون کلمه رو یادم نمیاد!

گفتم خوبی.گفت آهان!

بهش گفتم شما دوتا کلمه ساده از زبون مادری منُ یاد نمیگیرید بعد من باید کل زبان شما رو یاد بگیرم!

عجب گیری کردیم به خدااااااااعصبانی

اما بگم از جوجه کوچولوم که این روزا کلی کلمات قلنبه سلمبه یاد گرفته، گاهی به من میگه " بیا مهندس"!!!

گاهی اوقات که بابایی کمر درد داره، کمرشُ ماساژ میدم . چند روز پیش دیدم اومده، لباسشُ زده بالا

 میگه مامان میشه کمر منُ ماساژ بدی؟

گفتیم چشـــــــــــــــــــــــمマメマメン+バイバイ ハート のデコメ絵文字

 

 

 

یه شغل جدید کشف کرده

                                                  " آقای دکتر ِ تعمیرکار ِ بع بعیا"   ハート きゃっ のデコメ絵文字

 

البته به من گاهی "مامان بع بعی "هم میگه.

خودشم "آقا کسرای بع بعیه"!

 

 

سر حال که باشه  با خودش سرگرم میشه، نقاشی میکشهポヨンポヨン+ハート のデコメ絵文字

 

 

 خونه و برج درست میکنهポヨンポヨン+ハート のデコメ絵文字

 

 

گاهی هم ....ポヨンポヨン+ハート のデコメ絵文字

 

 

بهش میگم چند روزه الکساندرُ ندیدم کجاست به نظرت؟

میگه نیست، رفته کرمان!!!!

گفتم والا اگه الکساندر روحشم خبر داشته باشه یه همجین شهری تو دنیا هستオギー のデコメ絵文字 البته منطقی تر ِ

الان الکساندر جزایر قناری باشه تا کرمان،

ولی خوب واسه بچه ما هر کی داره خوش میگذرونه رفته کرمان.

خیلی یاد ایران میافته ، اصرار که بریم کرمان؟کی میریم؟کاش میرفتیم...

خلاصه پیچوندنش شده یه پروژه دکترا واسه من.قه قهه

الهی!

خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.

اگر گوییم ثنای تو گوییم. اگر جوییم رضای تو جوییم.

الهی !گفتی کریمم، امید بدان تمام است. تا کرم تو در میان است ، نا امیدی حرام است1

 

---------------------------

1- خواجه عبدالله انصاری

پسندها (8)

نظرات (15)

بابا و مامان
18 تیر 93 11:51
عزیز دلم در هر شرایطی چوب همراهتونه
مامانی کسرا
پاسخ
اون که اگه نباشه قبول نیست میخوام برم یه "چوب" به فرزند خواندگی قبول کنم کلا بیاد عضوی از خانواده باشه
بابا و مامان
18 تیر 93 11:53
فدای اون دل تنگت عزیزم مامان جون ایشالاه بزرگتر شد شرایط بابا و مامان مهربون و درک می کنه
مامانی کسرا
پاسخ
انشالله
بابا و مامان
18 تیر 93 11:54
فدای خودت و اون بازیهای قشنگت
مامانی کسرا
پاسخ
خدا نکنه خاله مهربون
مامانی آواخانوم
18 تیر 93 15:48
سلام عزیزم ممنونم اومدی وبهم سر زدی امیدوارم همیشه وهرکجا هستین خوب .خوش.سلامت وتندرست باشین کسرای عزیزم رو ببوس
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون
پریسا مامان کیان
18 تیر 93 23:19
سلااااااااااااااااااااااااام به روی ماهتون خوبین؟؟؟؟؟؟؟ چه آب و هوایی داره این سوئد...... خوش به حالتون عزیزززززززم کسرایی ، بهترین جای دنیا از نظر کسرا کرمانِ. فدای دل کوچیک و مهربونت بشم داداشی. کاش این مربی ایرانی میموند..... میگم خواهر شوهر تو هم مثل من به شغل شریف ماساژ همسر مشغولی؟؟؟؟؟؟ ماساژ تو خوونه ما هم خیلی مشتری داره. کسرای گلم رو ببووووووووووووس مهندس
مامانی کسرا
پاسخ
آره از ذیذ کسرای من ،هر کی خوشبخت باشه ، کرمان زندگی میکنه آره میخوام که مرکز ماساژ بزنم، حرفه ای شدم مرسی از لطفت
مامانی رایان
19 تیر 93 4:34
مگه میشه مامان اینقدر زیبا و دلنشین بنویسه و پسرش شیرین زبون نباشه !معلومه که ماری درست گفته .خدا حفظش کنه
مامانی کسرا
پاسخ
عزیزم شما همیشه به ما لطف داری خانم خانما
عشق یعنی
19 تیر 93 9:39
واااااااااااااااای بارون یه هویییی چه قدر می چسبه . بعد خیس بشی و بری یه نوشیدنی گرم بخوری. واقعا یاد گیری دو تا زبان خیلی سخته اما من بازم با این حال یه روزی میام اون جا ببینید کی بود گفتم .
مامانی کسرا
پاسخ
انشالله. اومدی به من خبر بدیا، بی خبر نیای
مهسا
19 تیر 93 12:51
بجنبین ؟؟ الکساندر رفته کرمان ..
مامانی کسرا
پاسخ
میبینی تو رو خدا
رها
19 تیر 93 14:59
خییلی این پست رو دوست دارم.خیلی قشنگ بود.کلی پست دارم برای خوندن.من همش 16 روز امتحان داشتم نبودم!!
مامانی کسرا
پاسخ
عزیزم انشالله که موفق و شاد باشی
مامان پویا
20 تیر 93 16:52
خوش به حالتون یه پاییم به جای ما به آب می زدید.
مامانی کسرا
پاسخ
چشم
محمدحسین عشق جاودان
20 تیر 93 17:02
سلام.خدا رو شکر که ایام به کام و سرحالین .ان شاالله همیشه شاد و شنگول باشی کسرا جون. خوشم اومد از شیرین زبونیت عزیز دلم . موفق باشید .
مامانی کسرا
پاسخ
سلام عزيزم ممنونم كه به ما سر زدي
فریده
21 تیر 93 7:42
چه آب و هوای جالب و دور از انتظاری ، آدم رو سوپرایز می کنه. کسرا بهترین نقطه دنیا رو کرمان می دونه ، امیدوارم هر چه زودتر دلتنگی هاش تمام بشه .
مامانی کسرا
پاسخ
آره اینجا دقیقا همینجوریهچتر و عینک آفتابی همیشه باید همراهت باشه منم امیدوارم
مامان مینا
21 تیر 93 23:40
ماشالا آقا کسرا دیگه داره زبانش راه میافته عجب آب و هوایی خوش باشید
مامانی کسرا
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان مونس
23 تیر 93 3:25
ای جانم دلتنگیه پسر کوچولو
مامان لیانا
25 تیر 93 2:58
یه حسن خوبی که کسرا جون داره اینه که خودشو خوب سرگرم میکنه..همیشه به تفریح باشید و ایام به کامتون
مامانی کسرا
پاسخ
البته همیشه نه، گاهی که سرحال باشه میتونه خودشُ سرگرم کنه!وگرنه که دهن منُ سرویس میکنه مرسی از لطفت عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد