کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

پسرم کسرا

برای تو عزیزم

1393/3/13 20:09
نویسنده : مامانی کسرا
1,302 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام پسر کوچولوی عزیز من خوبی مامانی؟!

قربون چشات برم من!

مامانم عزیزم فدات شم من الهی دورت بگردم.

واااای چه حاله خوبیه آدم قربون صدقه بچه اش بره بدون اینکه

فکر این باشه که حالا بقیه چی فکر میکنن یا اینکار چقدر خز و لوسه و....

الان کنارم نشستی داری سیب میخوری و تلویزیون نگاه میکنی قربونت برم من!

 

 

شما خیلی خیلی آقا تشریف دارید!میدونستید؟

شما خیلی نازی عزیز دلم .اصلا تکی...

یه سری نقاط منفی تو رفتارت هست که من دوست دارم بهت کمک که اینا رو برطرف کنی عزیز دلم!

تا بهتر و قشنگتر زندگی کنی عمرم!

کسرا جان اول از همه میخوام اینُ بدونی که واسه من خیلی راحته که بذارم تو بی تربیت

و بدون نظارت و کنترل و بدون هیچ نظم و ترتیبی بزرگ شی!

خیلی راحته تا گفتی"   آ   " دوتا بستنی بکنم تو دهنت یا تلویزیونُ روشن کنم که ساکت باشی

هم تو خوشحالی هم من راحت ،بقیه هم میگن به چه مادر خوبی !

اما انصاف نیست مادرم، من باید بهت کمک کنم تا سالم زندگی کنی!

البته همونقدر که باید حواسم به این مسائل باشه باید حواسم به برخوردم با تو هم باشه!

نباید دعوات کنم و یا سرت داد بزنم، چشم مامان!

با اینکه تو منُ میزنی و بیتفاوت بودن و آروم بودن در این شرایط خیلی سخته اما من قول میدم

که مامان به اعصابش مسلط باشه و برخورد تند با تو نکنه!

اعتراف میکنم اگه من آروم باشم تو آروم میمونی و نهایتا زندگی آرومی خواهی داشت!

که این خودش منجر به زندگی سالم میشه!

پس شرط اول حفظ آرامش، قدم دوم آزادی در قالب چهارچوب!

کسرایی،من خیلی سعی میکنم که بهت کمک کنم تا اعتماد به نفس داشته باشی

اگه اعتماد به نفس داشته باشی بیش از هفتاد درصد مشکلاتت حل میشن!

قدرت "نه "گفتن پیدا میکنی!

قدرت پیدا میکنی تو جامعه حاضر شی و از ارتباط مفید و سالم نترسی!

اون موقع هست که میتونی مردمُ با تفاوتاشون قبول کنی!

چون میفهمی که اگر کسی با تو مخالفت میکنه به خاطر لجبازی با تو یا عصبانی کردن تو نیست!

فقط داره نظرشُ میگه!

در این راستا (افزایش اعتماد به نفس)هر کاری که به ذهنم رسیده رو انجام میدم 

 

花束 のデコメ絵文字مثلا نقاشیایی که رنگ میکنی میزنم به دیوار تا جلوی چشمت باشه!花束 のデコメ絵文字

 

 

برگه ای که واست ستاره میزدمُ دوباره چسبوندم به دیوار با این تفاوت که فقط واسه کارای خوبت

ستاره میگیری و تاکید رو کارای خوبیه که انجام میدی!花束 のデコメ絵文字

 

 

 واسه نظم دادن به کارات و جلوگیری از کل کل کردن و بحث کردن

 یه ساعت بزرگ خریدیم و با چسبوندن عکس ،ساعت هر کار رو مشخص کردیم!ハート のデコメ絵文字

 

 

ساعت ۴  میتونی تلویزیون نگاه کنی، ساعت ۵ من با شما بازی میکنم

۸:۳۰ شام  بعد مسواک و خواب ...

اون عکس که داخل ساعت چسبوندم ساعت رفتن به مهد کودک ِ !

تو این روش یکم با عقربه دقیقه شمار مشکل داریم!وقتی میاد روی تلویزیون نمیتونم متقاعد کنم

که مثلا الان ساعت ۹:۲۰ است و تو باید بخوابی! اصرار میکنی که نه باید تلویزیون ببینم!

گاهی کار سخت میشه و یکم هم بین کارای صبح و شب گیج میشی مثلا ساعت  شب یهو هوس

میکنی بری مهد کودک!!!

اما خوب امیدوارم با تکرار و به تدریج واست جا بیافته قربون چشات برم منハートだよ。2つ のデコメ絵文字

یه برچسب هم که روش علامت ضربدر (الان بین هفت و هشت) بهمن کمک میکنه که ساعت

تموم شدنُ باهاش مشخص میکنیم. مثلا تا این ساعت میتونی با موبایل بازی کنی!یا تلویزیون ببینی و یا ....

در مجموع خیلی بهم کمک کرد این کار!

ایده اش یهو یی به ذهنم رسید که رو ساعت قبلی با علامت و دایره و ... مشخص میکردیمハート のデコメ絵文字

 

 

بعد جایی خوندم که این یه تکنینک بسیار موثر واسه کمک به بچه هاست و این شد که

به این شکل گسترشش دادیم!

خیلی وقته دارم از این روش استفاده میکنم که خیلی مفیده! البته هنوز نق توش هستاما در کل خیلی بهتر شده!

از اتفاقات این روزا اگه بخوام بگم کار خاصی نکردیم

چمنای باغچه رو کوتاه کردیمハート のデコメ絵文字

 

 

البته شما کلی نق میزدی من میخوام کوتاه کنم من من ...

برقی بود نمیشد داد دستت تنهایی، خطرناک بود!اما رضایت دادی با بابایی کوتاه کنی

قربون چششات برم من، الهی درد و بلات بخوره تو سرم!

اینجا هم داری با بابایی بازی میکنی عزیز دلمハート のデコメ絵文字

 

 

وااای دیروز داشتم از کلاس زبان میاومدم،چنان صحنه ای دیدم که مردم از خنده !

۱۰ تا کامیون، که یه عالمه دختر و پسر سوئدی ریخته بودن پشتشون

راه افتاده بودن تو خیابون و بوق میزدن و شعر میخوندن و جیغ و داد میکردن، بیا و ببین!!

فسقلیا ۱۸ ساله شده بودن خوشحال بودن

از دبیرستان فارغ التحصیل شده بودن اینجوری جشن گرفته بودن!ハート のデコメ絵文字

 

 

انشالله به خوبی و سلامتی ،شادی تو رو تو این روز ببینم عزیز دلم!

تو ایران از دبیرستان که  فارغ التحصیل میشی تازه اول بدبختی و کنکور دادن ِ !

اینا چه حالی میکنن ما چه بدبختی کشیدیم اَه ...

بگذریم، شکر خدا گوش شیطون کر اینروزا خیلی خوب میری مهد!بدون گریه و نق زدن!مونیکا میگفت

خیلی بهتر شده!

الهی شکر واقعا خوشحالم، روزم با آرامش شروع میشه وقتی خیالم از بابت تو راحت باشه گلم.

خدایای هرچقدر شکر کنم نعمتها رو که بهم دادی و هر چقدر یادآوری کنم لطفایی که در حقم داشتی باز هم کم ِ.

خدایای بینهایت ازت ممنونم.پسرکم روی ماهتُ میبوسم ۴ژوئن ۲۰۱۴キラキラ のデコメ絵文字

 

 

پسندها (3)

نظرات (5)

پدر و مادر آروین کوچولو
2 تیر 93 0:08
عااااااااااااااااااااااااشقتم عزززززززززیزم کسرا جون یه چیزی رو می خوام بدونی همیشه دلم برات تنگ میشه و هر وقت می یام تو نت دوست دارم بیام ببینمت ابتکار ساعت هم خیلی عااااااللللللللللللی بود دست مامانیه گلت درد نکنه می بینم که کارهای خوبت خیلیییییییییی زیاد بوده اووووووووووووووووو ه یه عاااااااااالمه ستاره گرفتی باریکلا که خوب مهد می ری دوووووووووووووووووووووووستون دارم و امیدوارم لحظه لحظه زندگیتون پر باشه از آرامش و شادی
مامانی کسرا
پاسخ
ممنون عزیزم شما لطف داری خانمی بعله خاله جون پسرم خیلی پسر خوبیه ماشالله به جووووووووووونش
مهسا
2 تیر 93 9:04
سلام عزیزم............... خوشحالم اومدی............... هر رو روز می اومدم می دیدم نشون نمی ده.. خیلی نگارن بودم و غصه خوردم......خدا رو شکر خوبی ..خوشحالم برگشتی هورا ا ا 1- وای این ساعت خیلی خوبه. روشش عالی هست .. می گم منم واسه همسرم یکی درست کنم کاراش رو نظم بیتههمیشه مشکل دارم. 2-آفرین بابایی کدک درونش بیدار شده... چقدر اسباب بازی به بهونه بازی با کسرا جون حسابی داره بازی می کنه 3- عجب جشنی گرفتن..من از فراغ التحصیلی دبیرستان چیزی یادم نیست جز کنکور واقعا چه بدبختی کشیدیم.. خدا رو شکر تموم شده.
مامانی کسرا
پاسخ
مرسی عزیزم، شما لطف داری خانم خانماااا ما که اصلا جشن نداشتیم فقط مدیرمون گفت تو مدرسه آش درست میکنیم بیاین بخوریم!ما هم که کلا جو کنکور گرفته بودمون که مگه وقت ما الکیه که بیایم آآآآآآآش بخوریم! نرفتیم! اه اه اه اصلا دلم نمیخواد اون دوران احمقانه رو یادم بیاد اما اینا رو اگه میدی ی ی ی ی! یکی سیگار دستش بود یکی مشروب یکی و... بعد از 18 سالگی اجازه دارن مشروب بخورن و سیگار بکشن و... خلاصه که واسه خودشون حال میکردن چه حسودیم من
عشق یعنی
2 تیر 93 9:32
منم الان کلی کیف کردم که شما این قدر قربون صدقه رفتین دیگه کسرا جون که جای خودش و داره ببین تو عکس اول با چه نا زو اشوه ای نگاتون می کنه. چه کارهای خوبی برای اتاق کسری انجام دادین مثلا زدن ستاره . من فکر می کردم دیگه بچه های الان این چیزها رو قبول ندارن. عجب مامان نمونه ای هستین دوستی با شماها برای من کلیییییییییییییییییی تجربه است
مامانی کسرا
پاسخ
عزیزم،شما به ما بسی لطف دارید
مهسا
3 تیر 93 10:13
وای منم نمی خوام یاد کنکور بیفتم... خیلی روزهای بدی بود... تازه بعد لیسانس هم خیلی عالی نبود..باز کنکور ارشد با کلی نگرانی وای اون نظر قبلیم چقدر غلط املایی داشتم... شرمنده
مامانی کسرا
پاسخ
جدا؟ من نديدم غلط إملائي وگرنه تصحيحش ميكردم
بابا و مامان
9 تیر 93 11:38
فدای دل مامانی مهربون
مامانی کسرا
پاسخ
خدا نکنه عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد