کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

پسرم کسرا

کسرا ، کوچولوی سه ساله من

1392/9/13 21:13
نویسنده : مامانی کسرا
477 بازدید
اشتراک گذاری

 

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

              

از برکات حضور آقا کسرا چند شبه بنده روی کاناپه میخوابم!

نمیدونم چرا عادت کرده دم دمای صبح میاد پیش ما، تو تخت ما میخوابه؟!

هر چی هم بهش میگم مامانم نیا،تو اتاق خودت بخواب،انگار نه انگار

بعد قربونش برم تمام تختُ میگیره ،تو عرض تخت میخوابه...

ینی این دقیقا کار هر شبش ِ!!!

دیشب اومده کنارم خوابیده بهش میگم 

                          دوست دارم میگه منم دوست دارم

                         میگم عاشقتم میگه منم عاشگـــــــــــتم

میگم تو عشق منی،تو عمر منی ، تو جیگر منی

یهو تو عالم خواب و بیدار گفت من شلوارتم،من بلوزتم

 با بابایی دوتایی از خنده ریسه رفتیم!!!!

 

اون مدت که باهاش میرفتم مهد،دقت کردم دیدم چقدر از این بازی های گروهی دارن 

واسه سنای مختلف!

یکی از اون بازی ها اسمش MEMO بود خریدم واسه کسرا.

بازی جالبیه واسه تقویت حافظه خوبه، تعدادی کارت که دوتا دوتا شکل همن.

ازپشت میچینیم روی میز نوبتی و بصورت رندوم دو تا کارت برمیداریم

اگه مثل هم باشن برنده شدی!اگه نه کارتا رو میذاری سر جاش بعد از یکی دو دور کم کم

جای هر کارت مشخص میشه،باید یادت بمونه که مشابه هر کارت کجابود!

اوایل خیلی دوسش نداشت اما الان ازش خوشش اومده

روی کارتا هم عکس دایناسوره

 

 

یکی دوتا بازی اینجوریه دیگه هم هست که حتما باید برم بخرمشون

واسه شبای بلند زمستون بدردمون میخوره،هر چی به پدرمون گفتیم پدر جان

یه تخته نرد واسه ما درست کن !شب درازست و ما بیکار ...

انگار نه انگار....

چند روز پیش از من میپرسید مامان ! مونیکا،مامان ِ مهدکودک؟

گفتم اره یه چیزی تو این مایه ها ست عزیزم!!!

امروز واسه مونیکا تعریف کردم میگفت بهش بگو مامان پیر مهدکودک!!!

بهش گفته بودم اگه لباساتُ خودت دربیاری آقای پست چی واست بستنی میاره!

با کلی غر غر کردن و نق زدن و من نمیتونم، سخته ،سفته و....در آورده!

بعدم رفته نشسته پشت پنجره که پست چی واسم بستنی میاره!

میگم مامان تو برو تو اتاقت در بزنه متوجه میشی ،میگه نه!

خدایا چجوری از تو فریزر بستنی رو در بیارم بذارم تو صندوق پست که  نفهمه!

اگه بدونید با چه ترفنی این کارو کردم!اول آهنگ گذاشتم که صدای باز کردن در جعبه بستنی رو 

متوجه نشه!

پشت بهش ،گذاشتمش تو لباسم ،رفتم دم در نشستم تا منُ نبینه

گذاشتم رو صندوق و رفتم تو اتاق خواب از همون جا داد زدم

صندوق پستُ چک کن!!!

دیدم با جبغ و داد اومده میگه مامان اومد، مامان اومد...

 

 

مونیکا دیروز ظهر که رفتم دنبالش بهم میگه،موهاشُ کوتاه کردی؟

گفتم من نه باباش!

 گفت امروز بچه ها همه در مورد موهای کج و کوله کسرا حرف میزدن!

از من نپرسین کج و کوله به انگلیسی چی میشه چون مونیکا با دستش بهم نشون دادا!!!!

 زیک زاک...

باید مدرک آرایشگری باباشُ بگیریم زده داغون کرده موهای بچه رو!

میگم چرا اینجوری کردی میگه نمیدونم ؟!یه بار خوب میشه یه بار بد!

ولی من هر دوبار یه مدل کوتاه میکنم!!!

خوب و بد شدنش دست من نیست!

دیگه لازم نیست که توضیح بدم قیافه من اون لحظه چه شکلی شده بود!!!!!

 

الهی! در سرْ آب دارم، در دلْ آتش، در ظاهرْ ناز دارم، در باطنْ خواهش،

در دریایی نشستم كه آن را كران نیست.

یاریم کن ،تنهایم مگذارklaproosjemini.gif

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

پریسا مامان کیان
13 آذر 92 21:41
سلاااااااااااااام الهی من قربون این شیرین زبونیت بشم داداشی"من بلوزتم" جااااااااااااااان. این بازی یه کم شبیه اسرار دایناسورهای خودمون نیست؟؟؟؟ تو بچه گی خیلی خوب بلدش بودم .ولی الان چیز زیادی یادم نمیاد. یه بار بچه که بودیم بابام موهای مهدی رو کوتاه کرد،اول به روش کاسه گذاشتن و دورش رو ماشین زدن. بعد قیچی دست گرفت به صورت حرفه ای کله برادر ما رو داغون کرد. بعد مجبور شد کل کله اش رو ماشین بکشه. همونم یکدست نشد. مجبور شد بچه اجق وجق رو برداره ببره آرایشگاه. مهدی یک ماه تمام از اون تاریخ سرما خورده بود چون بابام تو حیاط کاسه کاسه آب سرد ریخته بود رو سرش تا موهاش نم بشن برا کوتاهیه حرفه ای. یادش به خیر. جالب اینجاست که پدرم از افتخارات گذشته اش اینه که موهای پسرش رو خودش کوتاه میکرده. حامد هم موهای کسرایی رو ورژن 2013 بابای من کوتاه کرده.
مامانی کسرا
پاسخ
دقیقا تو همون مایه هاست ینی اگه الان ببریم آرایشگاه میگه خانم باید تیغ بزنیم یه دست شه!!!! اون بازی اسرار دایناسورها چیه؟ من نشنیدم!
مامان نگین
13 آذر 92 22:27
افرین به تو مامان گل که اینقد به هوش بچت و تقویت حافظش اهمیت میدی من عاشق این بازیمخوب از بچگی دوست داشتم دیگه خدا پسره گلتو برات نگه داره
مهسا
13 آذر 92 23:54
وای این بازی چقدر سخته بین اونهمه کارت یادمون بمونه چی کجاست اما جالبه. وای چقدر زحمت کشیدی واسه این بستنیه. این آقا کسرا هم که باهوشه گول زدنش خیلی سخته. بچه که بودم از مدرسه می اومدم خونه داداشم می گفت من یه کلاغ دارم می یاد مدرسه و هر کاری بکنی می یاد به من می گه. تا چند سال تو مدرسه تو آسمون دنبال کلاغه بودمهیچ وقت هم ندیدمش
مامانی کسرا
پاسخ
عجب داداش با حالی دمش گرم خیلی ایده خوبیه واسه کنترل کردن بچه ها چند وقت پیشا میخواستم به کسرا بگم مونیکا تو خونه دوربین گذاشته اگه کار بدی بکنی میبینه ناراحت میشه!ترسیدم دو روز دیگه زبون یاد بگیره بره از مونیکا بپرسه بعد از کشور بیرونمون کنن با این روشای تربیتیمون
مامان مینا
14 آذر 92 10:27
امان از دست این باباها ولی مامانی موهای کسرا جون زیادم بد نشده
مامانی کسرا
پاسخ
من از زاویه خوبی عکس گرفتم وگرنه اون طرف زده تو جاده خاکی
مهسا
14 آذر 92 13:07
آره روش خوبیهالان گاها با داداشم می گیم می خندیم... کار خوبی کردی. مونیکا جون گناه داره. دردسر می شد واسش. واسه خودتون هم دردسر می شه. شاد باشید عزیزم
avaee
14 آذر 92 16:10
كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها شاید این باران كه می بارد شما را تر كند
پریسا مامان کیان
14 آذر 92 23:20
سلام سودابه جون. این وبلاگ رو دوست داشتی چک کن. پر از ایده برای غنی کردن و پر کردن اوقات کودک http://abdolrahman.niniweblog.com/post111.php
مامان مونس
15 آذر 92 2:20
جانم چه پسری ها عزیزم.مدل موهاش که خوبه!!!مامانی اسم بچه ها مشخص شد بیا بهمون سر بزن
مامانی کسرا
پاسخ
مبارکه خوش نام باشن الهی
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
15 آذر 92 3:24
سلام عزیزم خوبید خواهری وای قربون این پسر نازنین برم من که مثل همیشه شادو خندونه وبا حرفا وکاراش خنده به لبای ما میاره یعنی با خوندن اون جمله شلوارتم بلوزتم غشو ضعف رفتم الهی فدات بشم که اینقدر ماهیییییییییییییییییی عزیزم بستنی خوردنش ببین نوش جونت
مامانی کسرا
پاسخ
مینا جون مهربون خوبی خانمم؟ مرسی که میای به ما سرمیزنی عزیزم ببوس ثمین سادات عزیز رو
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 آذر 92 8:41
بلوزتم شلوارتم الاهی فدای شیرین زبونیت عزیز دلم اخ مامان از بی جایی نگو که منم همین دوران و دارم می گذرونم یاسمن یه طرفم می خوابه پارسا یه طرف اینقد جابه جا می شن و اینقد لقد بهم می خوره عطاش و به لقاش می بخشم و می رم جای دیگه بازم یه دفعه میبینم یکیشون پیشم و داره ضربه می زنه بهمین خاطر خوب درکتون می کنم افرین به مامان مهربون که فکر هوش و استعداد کسری جونهدوستتون دارم زیاد
مامانی کسرا
پاسخ
اخ اخ،میبینی تو رو خدا چه اوضاعیه ما هم دوستـــــــــــــون داریم فراوون
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 آذر 92 14:52
خصوصی مامان
عمه هانیا
16 آذر 92 10:54
وای عزیزم الهی قربونت برم عاشق حرف زدنتم اصلا دیونتم جونم حامد با این کوتاه کردنش عاشقتم زده موهای بچه رو نابود کرده خیلی باحالی حام_________د
مامانی کسرا
پاسخ
میبینی تورو خدا
خاله جون
20 آذر 92 12:02
سخت نگیردیگه مامانی موهاش بلند میشه
مامانی کسرا
پاسخ
اون که آره بابا میگم دور هم بخندیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد