کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

پسرم کسرا

وروجک من

1392/7/30 18:02
نویسنده : مامانی کسرا
791 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

سلام

اول از همه جواب مسابقه مون رنگ قهوه ای بود که دوتا1 از مامانای باهوش 

که اتفاقا از دوستای خیلی خیلی گلم هستن پیداش کردن!هورااااااااااا

مهمون واسمون میااااااااااااد.

هر زمان تشریف آوردید ما در خدمتتون هستیم،اما پیشنهاد ما به شما تابستونه

الان تشریف بیارید رسما یخ میزنید!

اما از امشب بگم که بابایی ما رو به یک شام بسیار خاص دعوت کردن!

و واسمون آبگوشت پختن!!!!

خیلی خوشمزه شده بود! اصلا با آبگوشتایی که ایران میخوردیم فرقی نداشت!

بسی سپاسگذاریم

 

 

چند روز پیش با هم رفتیم دکتر

تو اتاق انتظار منتظر بودیم دکتر صدامون کنه!

اینقدر از دیدن اون چهارتا تیکه اسباب بازی ذوق مرگ شده بود

که هر کی نمیدونست فک میکرد این بچه تا حالا هیچ اسباب بازی نداشته!!!

کلی تو دلم حرص خوردم که بچه تو بهتر ازاینُ داری تو خونه....

اما یه جور میگفت هواپیماست مامانی ببین!!!!

که انگار به عمرش هواپیما ندیده!!!!

حالا خوب شد کسی زبونمون ُ نمیفهمید...

 

 

 

دیشب داشتیم با هم قایم موشک (قایم باشک) بازی میکردیم

من چشم گذاشتم تا برگشتم پشت سرمُ نگاه کردم با این صحنه مواجه شدم!

 

 

از خنده روده بر شدم! تازه بعد از کلی که واسش توضیح دادم

باید بری یه جا قایم شی که من نتونم پیدات کنم مثلا زیر میز ،پشت مبل!

رفته بود اینجا قایم شده بود وگرنه

قبلنا  میرفت زیر پتو تا میگفتم کسرا،میگفت بعله!!!!!!!!

 

                                                            خدایا ممنونم

 

-----------

1- مامان محمد پارسا و یاسمین عزیزم،مامان میلاد جون 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

بابا مهدی
26 مهر 92 1:06
سلام امیدوارم همیشه درکنارهم شاد پیروز سربلند باشید انشاالله


نامه ای به کسرا


تورامن دوست میدارم توای زیبا،عزیزم، پسرم، هستی ،
امیدوارزوی من توئی خواب وخیال من توئی،


خورشیدتابانم توئی ماه درخشانم توئی وردزبان


من درون سینه ام نور امیدی هست


برای دیدنت هرروز امیدی هست


نمی گویم سخن ازبی وفائیها جدائیهاغم هجران


نمی خواهم دمی تا خاطرت راازرده گردانم


خدا باشدنگهدارت


علی .ع. باشدمددکارت













مامان یاسمن و محمد پارسا
26 مهر 92 2:30
الاهی فدای دل مهربونت که اینقده صاف و سادهای اخه اونجا جای قایم شدن قربونت بشم


میبینی تورو خدا
مهسا
26 مهر 92 10:04
مانی(پسر داداشم) می گه بیا بازی کنیم. می گه من قایم می شم. عمه تو منو پیدا کن. می ره زیر پتو تا می گم مانی کجایی؟ می خنده
2.5سالشه.
1بار پیش مامانم گفتم باید تافل بدم...حالا دیگه
کتابا رو می چینه دورش می گه تافل می دم..باید زبان بخونم.


عزیزم
ماشالله بهش
مامان پویا
26 مهر 92 11:11
چه جالب اتفاقا منم بعد از مدت ها دیروز برای پویا آبگوشت درست کردم خیلی لذیذ شده بود و پویا دولوپی خورد.نوش جون هردوشون هم پویا و هم کسری جان.

دقیقا
انشالله همیشه خوب باشن دوتاییشون
عمه هانیا
26 مهر 92 12:38
جونم پدر خانواده با این دست پخت خوبش
جونم کسرا با این قایم شدنت


کپی برابر اصل که میگن این دوتان
پریسا مامان کیان
26 مهر 92 22:28
سلااااااام. خدا بد نده. دکتر چرا؟؟؟
چه آبگوشت پر رنگ و لعابی. نوش جونتون.
عزیزم،موشییییی.چه خوشگل قایم میشی کسرایی.


یه ماچ آبدار از لبخند زیبات سر میز

مامان میدونه مشکلم چیه ازش بپرس!
ممنونم واسه بوسه
پریسا مامان کیان
26 مهر 92 22:31
مرسی بابا مهدی. چه قشنگ مینویسن. اونقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که شیطونه میگه شال و کلاه کنم بیام در یک سرقت آدم ربایی،کسرایی رو بدزدم بیارم تحویل بابا مهدی بدم.در نقش رابین هود

جماعتی را خوشحال میکنی


فریده
27 مهر 92 8:19
قبول نیست . شما واسه مسابقه باید تاریخ می ذاشتی . اصلا پارتی بازی شده
الان همه می ریزیم توی خیابان و یه انقلاب مخملی راه میندازیم.

شما بی مسابقه قدمتون رو چشم مااااااااااااااا
مامان میلاد
27 مهر 92 12:53
فدات بشم گلم چه خوشگل قایم شده



مرسی عزیزم
آزاده
27 مهر 92 18:01
نوش جونتون این آبگوشت خوشمزه
بعد مدتی اومدم... این همه پست جدید و عکسای کسرا جونو دیدم کیف کردم
قربونش که همه کاراش شیرینه
همیشه شاد باشی کسرا جوووونم
مهد هم برو خاله جووون که خوبه واست

مرسی خاله مهربون[فلب]
دعا کنید واسمون
مامان راضیه
27 مهر 92 19:11
عزیزم
چه خنده ای کرده سر میز آبگوشت دست بابایی درد نکنه
نوش جونتون ، لبتون خندون و سفرتون پر برکت باشه ایشالا
خداییش کسرا جون خیلی بامزه است
چه باحال قایم شده ما هم کلی خندیدیم
راستی ماهم دلمون آبگوشت خواست فردا می پزونیم

عزیزم
بهاره مامان ونداد
28 مهر 92 16:10
وای دلم اب شد بدجور هوس اب گوشت کردم نوش جونتون
میدونی عزیزم فکر کنم 90 درصد بچه ها این طوری فقط مایه ابرو ریزی میشند وقتی چند تا اسباب بازی میبینند
من از این ارزو ها دارم که ونداد یه دفعه این جوری خوابش ببره


خاله جون کسرا نخوابیده،مثلا قایم شده!!!
مگه نخوندین متنُ!!!!
پریسا مامان کیان
28 مهر 92 21:48
سلام سودابه جون. خوبی؟کجایی نیستی؟کسرایی خوبه؟آقا حامد خوبن؟ از مامان پرسیدم.مشکلت حل شد؟بهتر باشی عزیزم


سلام مرسي عزيزم خوبيم همگي.
شما خوبي؟
اره بهترم الان شكر خدا
دستت درد نكنه كه احوالي از ما ميگيري
يكي دو روز ديگه ميام مينويسم الان همه چي عادي و معموليه
كيان جون ببوس عزيزم
فریده
29 مهر 92 8:05
کجایی خانم ؟ دلمون برات تنگ شده ؟ خانواده سه نفری شما همگی خوب و شاداب هستند؟
زود زود بیا
مراقب زیبایی هاتم باش


ممنونم از احوالپرسیتون
کی میتونه جبران کنه اینهمه محبتُ
خوبیم همه چی مثل همیشه
امشب یا فردا حتما حتما یه پست میذارم عزیزم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 مهر 92 10:42
همسری ِ من هم یه بار املت درست کرد، عجب چیزی شده بود...

نوش جونتون باشه سودابه جون...



املتم نوش جون شمااااااا

بایوتک
30 مهر 92 13:33
اگه ميخواي خيلي فوري ايميل ارسال کني و حال نداري صبر کني تا ايميلت باز بشه راه حلش اينه:
نرم افزار ارسال ايميل فوري:


www.biotechsoft.blogfa.com


کسی که حال نداره صبر کنه،همون بهتر که ایمیل نده.

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد