کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

پسرم کسرا

واسه هر کی یه جور میگذره واسه ما اینجور....

1392/7/25 0:12
نویسنده : مامانی کسرا
681 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سلام

ممنونم واسه هم تبریکات قشنگتون و دعاهای زیباتون به مناسبت سالگرد ازدواجم

رسیدن بخیر هم واسه تمام دوستای عزیزم که سفر بودن،الالخصوص اونایی که مشهد بودن!

زیارتاااا قبول...Little girl smiley 009

اجماعا یه صلوات هم برای شادی اموات تمام کسانیکه در اداره پست سوئد کار میکنن

بفرستیم که میخوام روضه بخونم واستون

چراغارُ هم یکی خاموش کنه بی زحمت...

یکی بود یکی نبود،یه مادر طفلک و تک و تنها بود که میخواست بچه شُ بفرسته مهد

که بچه اش زبان یادبگیره ، که فردا بتونه با ملت حرف بزنه و

خود بیچاره تک و تنهاشم بره به زندگیش برسه

اما نمیشد که بشه....

حالا  که پرسنال نامبر داریم،نوبتشم شده،بچه مون هم از سه سال بیشتر داره

نامه معرفی به مهد هم نوشته شده اما پست نامه رو گم کرده!!!!!!

حالا همه با هم             واااااااااااااایو واویلااااااااااااااا

                                واااااااااااااایو واویلااااااااااااااا

میخندید؟!!!!!!

امیدوارم تا خانمه دوباره نامه رو مینویسه و پست میکنه و میرسه دست ما!

نگن ای وای ببخشید،نوبتشُ دادیم یه نفر دیگه ! چون فک کردیم شما نمیاین!

البته بدم نمیشه اینکارو بکنن، به تمام مقدساتم یه بلیط میگیرم تو

فرودگاه امام خمینی هم ویزا و پاسپورتمُ

به نشانه اعتراض آتیییییییییییییش میزنم و میشینم تو همون مملکت، هر چه باداباد

هفتاد میلیون چیکار میکنن منم همون کار ُ میکنم!!

بعله جریان از این قراره که ایمیل زدیم که آقا نامه بچه ما کووووووووووو؟

گفتن وااااااااااا! ما که خیلی وقته پست کردیم واستون!

خوب عب نداره لابد گم شده!!!!!حالا ما دوباره میفرستیم!

و اینگونه شد که ما فهمیدیم طلسم شده این مهد رفتن بچه ما،

هر کس فالگیر خوب میشناسه به نیابت از من بره پیشش بگه جون مادرت،این طلسمُ باطل کن!

البته شایدم مصلحته!خدا میدونه این نمیره مهد ،اینجوری داره منُ سرگرم میکنه!

اینم میشه هاااااااااااا!

بگذریم،این روزا هم مثل روزای دیگه میگذره، هواشناسی گفته از آخر هفته

اولین برف زمستانیمون رو هم خواهیم داشت!

بازم همه با هم          وااااااااااایو واویلااااااااااااااااااا

این روزا کسرا مثل همیشه است گاهی خوب و سرحال گاهی غر غروووو و نق نقوووو

امروز یکی دیگه از اسباب بازیاشُ باز کردم واسش.

 

 

قبلا تو این متنای انگلیسی میخوندم مثلا میگن

"وای چه آفتاب قشنگی" ، یا جملاتی از این دست!

با خودم میگفتم وا مگه آفتابم قشنگ میشه!آفتاب آفتاب ِ دیگه

داغ و سوزنده! اما الان میبینم اگه آدم سه روزی یه بار خورشیدُ ببینه حتما میگه

خدایاااااااااااااااا مرسی واسه این آفتاب دلانگیز و زیبا فقط یکم وقتشُ بیشتر کن جاااان من!!!!!!!

بعله...

 

بچه مون هم داره آفتاب میگیره!

رفتیم با هم بیرون گفتم بیا واست اسباب بازی بخرم،واسه تنوع!

از تمام اون مغازه فقط به یه خمیر بازی قناعت کرد بچم و گفت اینُ میخوام!

دستش درد نکنه،مردونگی کرد به خدا...

 

 

چند روز پیش هوس دوچرخه سواری کرد،با هم رفتیم بیرون، نشد در موردش بنویسم

اما این عکس رو میذارم،به دو دلیل هم یادگاری بمونه هم میخوام یه مسابقه

ترتیب بدم.

اول عکس رو ببینید

 

 

حالا سوال مسابقه"رنگی از جعبه مداد رنگی نام ببرید که در لباس کسرا نباشد"!

نخندید!واقعا بگید.

به جواب صحیح هم یک هفته اقامت رایگان در سوئد همراه با تور تفریحی اهداء میشود!

اصلا فک نکنید من از بس حالم خوبه اینجوری نوشتم!

اصلا و ابدا، هم سرم درد میکنه هم مریضم!

فردا هم باید برم دکتر!

اما گفتیم بنویسیم دور هم بخندیم.

چه کنیم دیگه کارامون که تو دیواره،خودمون رو هم کم مونده بریم بزنیم تو دیوااااار.

کماکان محتاج دعاهای پر از مهرتون هستیییییییم.

                                                              خداا راضیم به رضای توشکلکــ مهسایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

شقایق
24 مهر 92 8:30
سلام عزیزمممممم خوبی اول اینکه بد نباشه خانمی ایشالا بلا دوره فدات شم
دوما هر چی خیره پیش میاد شما اینبارم بذار به حساب خیریت چون چاره ای جز این نیست و حداقل با این جمله خودتو اروم کن
سومامیخوای کجا بیای اینجااااااا؟؟؟؟؟؟
خوبه که خودت اینجا بودی و خوب میدونی 70 میلیون دارن چکار میکنن !!!!!!
چهارممسابقه عالیه اتفاقا دیروز که دلم از زمین و زمان گرفته بود یاد دریاچه اقا کسرامون افتادم و از ته دلم به خدا التماس کردم که برم اونجا و با خودم و خدا خلوت کنم یه وقتایی دیگه هیچ چیز این زندگی ارومم نمیکنه جز یه جای دور و دنج
در ضمن فکر کنم این مسابقه جواب نداشته باشه چون هیچ رنگی رو پیدا نکردم
به دستای مهربون خدا میسپارمت و از ته دلم ارزوی بهترینا رو براتون میکنم ببخش خیلی طولانی شد

مرسی شقایق عزیزم
ممنون که تو مسابقه ماشرکت کردید
موفق و پیروز باشی خانم
مهسا
24 مهر 92 12:02
کلی خندیدم. دستت درک نکنه مامانی کسرا...

ایشالا مشکل مهد حل می شه.


مرسی عزیزم دعا کنید
صـبــا خاله ی آیـــســـا
24 مهر 92 12:21
عید شماهم مباااااااااااااااااااااارک عزیزه دلم


ممنونم
ارغوان
24 مهر 92 16:20
اي واي، مثل اينكه ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا كسرا جون به مهد نره!

نميشه اين مدت كه مهد نميره يه جورايي آمادش كني؟ مثلا براش توضيح بدي كه قراره با بچه هاي ديگه دوست بشه و بتونه با اونا صحبت كنه يا مثلا يه ذره الفباي سوئدي يادش بدي... البته من اصلا نميدونم الفباشون چطوريه؟ مثل فرانسوي هاست؟

لباساشم خيلي خوشگله وقتي ديدم كلي دلم باز شد از رنگ هاي شادش.... معلومه هوا بدجور سرده كه كسرا جون زير بار اين همه لباس پوشيدن رفته ها


به به ارغوان خانم پارسال دوست امسال آشنا

قدم رنجه فرمودین

والا ارغوان جان توصیه میکنن ما یاد بچه ها ندیم سوئدی!

همون زبون مادریشُ یادش بدیم و نذاریم فراموش کنه بسه!

در حد چند تا کلما رو میفهمه،بیاو نکن و سلام وخداحافظ ،آره و نه رو هم بلده

اما فقط مشکل اینه که حاضر باشه بمونه

واسمون دعا کنید




مامان یاسمن و محمد پارسا
25 مهر 92 4:17
سلام عزیز دلم ایشااه که الان خوب باشی و بلا بدور باشه عزیزم کلی خندیدم ایشالاه تمام مشکلاتتون حل بشه مخصوصا مشکل مهد کسری جونم عیدتون هم مبارک باشه مامان مهربون


مرسی عزیزم.
شما همیشه به ما لطف داری.
مامان یاسمن و محمد پارسا
25 مهر 92 4:22
وای یادم رفت تو مسابقه شرکت کنم تو این تصویر زیبا از نازترین پسر هیچ رنگی نیست نباشه مامانمن خیلی نگاه کردم رنگ قهوهای را پیدا نکردم فداش بشم چقده با نمک افتاده


قربون این مامانی باهووووووووووووش
پریسا مامان کیان
25 مهر 92 7:53
سلام سودابه جون. عزیزم غصه نخور درست میشه.از این تیپ مشکلات که همه چی دست به دست هم میدن که کارامون بهم بریزه ،واسه ما زیاد اتفاق افتاده. مهد رفتن کسرا یه اتفاق خوبه که اگر بیفته تو وقت بیشتری خواهی داشت. حتما هم درست میشه حالا یه کم دیرتر. باور کن روزای اولی که بره مهد اونقدر دوریش رو حس میکنی که دست و دلت به کاری نمیره.(البته من از روی احساسات خودم میگم ) فعلا برین مادر و پسری کیف کنین.

راستی به جایزه مسابقه یه گرین کارتم اضافه کن تا من بگم.
بلدم ولی نمی گم.
ما هم اینجا همین جوری لباس میپوشیم.

عزیزم،حتما امسال واستون دعوت نامه میفرستم انشالله شما مثل شیرین جون و ساینا نشید و
بتونید بیاید!
کی بهتر از شما،شما جواب هم ندید ما در خدمتتون هستیم
مامان میلاد
25 مهر 92 8:51
سلام.خیلی به نوشته هات خندیدم.روحیه ام باز شد.ناراحت نباش عزیزم توکل بر خدا انشاله کارای مهد کسرا هم درست میشه.راستی بد نباشه بلا به دور خدا سلامتی بده.من میگم رنگ قهوه ایی.خدا رو چی دیدی شاید برنده شدیم اومدیم کنار شما و کسرا جون و دریاچه و....




من که از خدامه شما تشریف بیارید تا ما اینجا در خدمتتون باشیم


مینا مامی پویان
25 مهر 92 17:06
اخییی عزیزممم چقدر لباساش شاد و خوشگل بود به به مامان کسری جون این چه مسابقه ای بود بابا برنده ندا ره که اصفهونی بازی در اوردیااا دستت درد نکنه گلم که برام توضیح دادی برای امار وبلاگ اما نشدد
مامانی مواظب خودتون و گل پسر باهوش باشید

مرسی عزیزم قربونت برم.
مامان بردیا
25 مهر 92 21:06
ایشالا حل میشه


مامان بردیا
25 مهر 92 21:06
°°°°°°°°°°°°|/ °°°°°°°°°°°°|_/ °°°°°°°°°°°°|__/ °°°°°°°°°°°°|___/ °°°°°°°°°°°°|____/° °°°°°°°°°°°°|_____/°ـ °°°°°°°°°°°°|______/° °°°°°°______|_______________ ~~~~/____________________\~~~~ ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-آپم
مامان یاسمن و محمد پارسا
26 مهر 92 2:34
هورا ما برنده شدیم ممنونم عزیزم از مهربونیت ایشالاه همیشه شاد باشی و خرم هر چه به شما خوش بگذره و سلامت باشید همونقدر دل ما هم شاد میشه و بهمون خوش می گذره خوش باشی و خرم عزیزم


عزیزمی
عمه هانیا
26 مهر 92 12:42
ای وای چقد بد شد من روز عید قربون از مامان اینا پرسیدم کسرا امروز رفت مهد مامان گفت نه ناراحت شدم انشااله کاراتون زودی درست شه.
من دیر به مسابقه رسیدم



عزیزم
فریده
27 مهر 92 8:16
خیلی متن باحالی بود ، ده دفعه خوندم و خندیدم . البته واسه ما خنده داره .
مرسی که توی وبلاگ زیبای کسرا از ما هم یادی کرده بودید . ما که واسه شما زیاد دعا کردیم ولی فکر کنم امام رضا هیچکدوم رو نشنیده . یا هنوز شما رو اون گوشه دنیا پیدا نکرده یا گفته بابا کی می ره این همه راه سوئد توی این یخ بندون .
به هر حال چکار می شه کرد.
فکر می کردم توی ایران همه مسیرها باید چند باره تکرار بشه ، نگو تو کشورهای جهان اول هم نامه گم می شه ما که به خودمون افتخار کردیم از این لحاظ با شما جهان اولی ها یکی هستیم .
فکر بدی هم نیست که بیای ایران و پاسپورت و ویزاتو پاره کنی کلی مشهور می شی همه خبرگزاریها باهات مصاحبه می کنن و باعث عبرت بقیه می شی
ولی بی خیال .
واست از خدا بهترین ها رو می خوام

قربون محبت شما که واسه ما دعا کردید
خدا که همین نزدیکیاست،بعیده ما رو پیدا نکنه!
خدا اون روز ُ نیاره که خدا هم آدمُ گم کنه.
چقدر تنها میشه یکی مثل من
ممنونم از دعای قشنگت
مامان میلاد
27 مهر 92 12:49
آخ جوووووووووووووون ما هم برنده شدییییییییییییییییییییییییییم.


بعله،کی بهتر از شماااااااااااااا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد