کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

پسرم کسرا

یکی دیگه از روزای ما

1392/6/9 22:46
نویسنده : مامانی کسرا
316 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

درسته ما امشب مهمون داریم

اما دلیل نمیشد از روز شنبه مون استفاده نکنیم و

نریم بیرون و به قول دوستان تابی نخریم.

رفتیم یکی از بزرگترین مراکز خرید شهر،اونجا همیشه یه خبری هست

حالا به هر بهانه ای،از مسابقات والیبال داخل سالن گرفته

تا نمایشگاهای خونگی که هر کس هر چی دوست داشت درست میکنه و میاره میفروشه...

خلاصه وسط این پاساژ همیشه یه خبری هست و امروز هم شانس پسمل

کوچولوی ما دوتا دایناسور متحرک آورده بودن که بچه ها سوارشون میشدن و بازی میکردند

این آقای کاسموزاروس راه میرفت

 

 

و ایشون هم آقای کامپتوزاروس هستند که تکون میخورد و دهنشُ باز میکرد و

صداهای ترسناک میداد!!!

 

 

که پسرکوچولوی داستان زندگی ما فقط به ناز کردن و نگاه کردن اکتفا کردند و تحت هیچ شرایطی 

حاضر نشد سوار شه و تجربه کنه.

و جالب اینجاست که بیش از یک ساعت ما رو اونجا نگه داشت که میخواد

دایناسور ببینه

اینم تخم دایناسور که من کلی واسش توضیح دادم بچه دایناسورها از این تخم میاد بیرون و...

 

 

نمیدونم چیزی متوجه میشد یا نه، اما دیدن و آشنا شدنبا این موجودات فک میکنم

تجربه جالبی واسش بود اونم تو این سن کم

البته بچه های زیادی بودن که واکنش کسرا رو نشون میدادن اما فقط کسرا بود که یک ساعت

تمام داشت بهشون نگاه میکرد!!!!!

سرانجام بعد از دل کندن از دایناسورها رفتیم که واسش اسباب بازی بخریم

دیدم میگه "ساکسیون "میخوام!

متعجب با بابایی اومدیم میبینیم" ساکسیفون" میخواد!

دیدم این بازی که بابایی رو موبایلش واسش نصب کرده واقعا دامنه لغات کسرا رو در این دیار غربت 

افزایش داده و من خیلی خوشحالم از این بابت!

 

 

اینم از امروز ما که اینجور گذشت و رفت کنار بقیه روزای عمرمون

                           برم که دیگه مهمونام  میرسن ،خدایا شکرت دوستون دارم شکلکــ مهسایی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان فرح
9 شهریور 92 23:09
چه جاهای قشنگی درست است کسرا الان بچه است و گه گاهی اذیت میکنه اما آینده ای روشن در انتظارش است به امید آن روز


ممنونم من امیدوارم خدا بزرگه و همیشه مواظب ماست
دایی محمد
9 شهریور 92 23:11
قربونش برم با چه دقتی نگاه میکنه مثل باباش و بابا علی


مامان یاسمن و محمد پارسا
10 شهریور 92 2:35
الاهی فدات شم چرا اونطوری نگاه می کنیخیلی جالب بود مامان


قربون شما
آزاده
10 شهریور 92 8:20
فدات کسرای ناز و دوست داشتنی
خیلی آقاست
همیشه به گردش و شادی و مهمونی...


مرسی عزیزم
پریسا مامان کیان
10 شهریور 92 12:36
وای عزیزدلم. چه دقتی میکنه به دایناسورها.
میگم دایناسوراش از اینایی نبود که پول بندازی توش سوارشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟از همونا که تو ایران پره
راستی میگم چه باکلاس مهمون داری میکنین. قبل مهمون میرین گردش. ما تا لحظه رسیدن مهمون داریم میدوییم. تازه وقتی مهمون در میزنه یکی تو حمومه. یکی تو فره. یکی ...........

دایی محمد
10 شهریور 92 14:41
سلام اول بگم.....

محمد جان نگران نباش من حتما یه فکری واسه این قضیه که گفته بودی میکنم
فریده
10 شهریور 92 14:41
بچه دایناسور به این قشنگی ندیده بودم . خدا حفظش کنه .



نیم ساعت فک میکردم بچه اش کجا بود!!!!
الان فهمیدم منظورتون کسرااااااااااااست
دایی محمد
10 شهریور 92 14:43
راستی از این جریان... هم چیزی به ... نگو

باشه خیالت راحت

صبا خاله ی آیسا
12 شهریور 92 18:17
همیشه به گردش کسرا جونم


جای دوستان خالی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد