کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

پسرم کسرا

روزی از این روزها

1392/3/28 2:22
نویسنده : مامانی کسرا
563 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

دیدید کسایی رو که به یه امام زاده یا نمیدونم یه جای مقدس اعتقاد دارن

وقتی از مسیرش رد میشن حتما میرن به اونجا سر میزنن

و عرض ادب و ارادت میکنن؟

این بچه ما از این مکانها زیاد داره ، یکیش این زنجیره ِ

هر زمان، حالا به هر دلیلی گذر ما به اینجا بیافته حتما باید بره یه تابی به این زنجیر بده...

 

 

انگاری نذر ِ حتما باید اداء کنه...

 

بگذریم ،هوس هندونه کرده ، رفتیم فروشگاه گفت واسم میخری؟

تو نگاش یه چیزی بود نشد بگم نه.

خریدم،به عشق خوردنش تا خونه پرواز کرد...

 

 

از خواب بیدار شده بودم هوا ابری بود ،یه چشم غره به خدا رفتیم که بابا بیخیال دوباره شروع نکن به باریدن

آقا حالا غر نزن کی بزن،

نمیدونم من خیلی بر حق بودم یا خدا خسته از غرای من ، بهر حال هوا آفتابی شد.

حدودای ساعت دو ،بعد از ناهار زدیم بیرون با فسقلی

تا پنج عصر ، برگشتیم خونه دوتاییمون جنازه بودیم

 

 

از درو دیوار بالا میرفتValentine smiley 181

 

 

یه خانواده هم با بچه هاشون اومده بودن ، دختر بزرگه شروع کرد با من حرف زدن ،

 واسه مامانش توضیح دادم که

ببخشید من دلم میخواد باهاش حرف بزنم اما من سوئدی بلد نیستم،

باور کنید مادر ِ ده بار بهش گفت این خانم سوئدی بلد نیست ، دوباره میومد یه چیزی میگفت!!!!

واقعا تصمیم گرفتم برم یاد بگیرم ...

арбузарбузарбузарбузарбуз

 بچه مونُ جمع کردیم رفتیم کنار دریاچه یا به قول کسرا خونهء دریاچه!!!! 

یکم نون برده بودیم به مرغابیا غذا بدیم، دوتا بودن، مکافات داشتیم.

میگفت این یکی نخوره ، اون یکی بخوره ! میگم مامان خوب گناه داره دوتاشون بخورن،

بعد از کلی فلسفه بافی در باب حقوق حیوانات و مهر و محبت و...قبول کرده.

حالا دعوااااااا که نه، الان نوبت این بود ،چرا اون خورد؟!

یا این گناه داره اون همش میخوره...

همون قدر هم که الان شما متوجه این و اون میشید منم اون لحظه متوجه میشدم!

 

 

اوضاعی بود.

البته من آخرش متوجه شدم با اون یکی که سرش سبزه بهتره(نره دیگه)

امان از دست این مردا کلا فقط میگن جنس مااااااا... 

кубиккубиккубиккубиккубик

من نمیدونم این ظریب هوشی این بچه به کی رفته؟

از اینور سکو آب بر میداشت...

 

 

میریخت اونور! میگم چراااا ؟میگه اونور بهتره...Valentine smiley 181

 

 

این عکسا هم آخرین عکسایی ِ که از سطلش موجود ِ،

کمتر از سی ثانیه دراز کشیدم تا بلند شدم گفتم کو سطلت؟

گفت نیست؟میگم ینی چی نیست؟طلبکار میگه ، میگم نیست دیگه ِ  ِ  ِ 

سطل بیچاره غرق شد و به ابدیت پیوست...

 

زبونم بچسبه به سقف دهنم ،گفتم میخوای با بابا مهدی حرف بزنی مثل پریشب، میگه بریم خونه شون،

حالا بغض کرده که بریم خونشووووووووون

با پاستیل و بستنی و هر آنچه که فکر کنید آروم شده

فعلا که بخیر گذشته، تا بعد

                                           خدایا شکرت به خاطر امروزValentine smiley 181

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

لیلا
28 خرداد 92 2:31
ماشاالله خدا حفظش کنه


ممنونم عزیزم
فریده
28 خرداد 92 7:58
وای خدا کسرا خیلی بامزه است . آدم دلش می خواد اونو بخوره . چقدر هم خوشمزه است
واقعا اگه کسرا رو نداشتی خیلی حوصله ات توی غربت سر می رفت .
شاد باشید


مرسی عزیزم
مامان یاسمن و محمد پارسا
28 خرداد 92 9:09
نوش جونت عزیزم فدای اون دستای کوچولوت بشم من
دایی محمد
28 خرداد 92 13:17
سلام
امیدوارم همبشه هوا آفتابی باشه چون من میدونم که ابن فسقلی تو خونه تنها جگر آدمو خون میکنه. بعدشم تو خودت از هر کسی بهتر میدونی که چت خیلی براش بده چطور پیشنهاد دادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همینجور از دهنم پرید،گفتم میره میشینه تو اتاق سرگرم میشه!فکرشم نمیکردم این کارو بکنه...
قبلا که اسم هر کسی رو میاورد من به روی خودم نمیاوردم اینبار اشتباه از من بود
بابایی زهرا گل
28 خرداد 92 19:23
سبام کسری جوووووون خوبی عمو؟ قربون اون لپات برم من کسری جان شما با افتخار تو وبلاگ زهرای من لینک شدی هوورررررااااااااااااا ایشالا دوستای خوبی واسه هم باشید
عمه هانیا
28 خرداد 92 23:28
فدات شم که اینقد باهوشی. خوش بحالتون هندونه هاتون تخم ندارن
مامان فرح
29 خرداد 92 10:06
کسرا جان دل تنگتیم همواره صداتو از دریچه آشپزحانه میشنوم
به امید آسان شدن روزهای سخت میبوسمت


ممنون مامان فرح
ارغوان
30 خرداد 92 18:47
من به شدت عاشق این پست شدم. چقدر دنیای بچه ها قشنگه. از زنجیر و اردک و هندونه بگیر تا فلسفه آب برداشتن از این ور و ریختن به اون ور که فقط برای خود بچه ها قابل درکه و به نظر ما توجیهی نداره. کاش دنیای ما بزرگترا هم انقدر بی ریا بود
ولی خوب خوش می گذرونید مادر و پسر با هم ایشالا خدا این شازده کوچولوی دوست داشتنی سودابه جون را همیشه و از هر گزندی دور نگه داره


الهي أمين عزيزم
خيلي واسمون دعا كن،
الهام مامان علیرضا
2 تیر 92 14:13
خدا رحمت کنه سطلت و کسرا جون مهم اینه که بهت خوش گذشته
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد