کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

پسرم کسرا

کسرا...

1392/3/28 2:18
نویسنده : مامانی کسرا
577 بازدید
اشتراک گذاری

 

                                                                             

 

دیشب واسه کسرا یه شب متفاوت بود .

بعد از مدتها با بابابزرگ و مامان بزرگش تو ایران صحبت کرد.

تمام اسباب بازیهاشُ آورده نشون بابابزرگش میده.

یکساعتی تو اتاقش بازی میکرده ،بابابزرگش نگاه میکردن و تشویقش میکردن.

کلی خوشحال بود و من خوشحال از خوشحالیش .

اما متوجه میشدنیست واین کمبود، که نمیتونه بغلش کنه،نمیتونه تو بازیاش شریک باشه،ناراحتش میکرد.

دیگه سراغشونُ نمیگیره اما نق میزنه ، قهر میکنه بهونه میگیره ،

اینا کارایی که وقتی ناراحته انجام میده.امیدوارم خدا بهش کمک کنه.

 چند روز پیش صحبتای دکتر هلاکویی رو گوش میدادم میگفت، سن بد مهاجرت برای

بجه ها بین 6 تا 15 سال ِ،در سایرسنین اگر پدر و مادر با هم باشن بچه کمترین آسیب رو میبینه.

"کمترین" !!! نگفت آسیب نمیبینه، بهر حال خوشحالم کسرا تو این گروه سنی نیست ،

اما خوب باید ملاحظه اشُ خیلی بکنم!

 

تو آشپزخونه نشسته بودیم سرمُ برگردُندم این صحنه رو دیدمптенец

 

 

چنان جیغی زدم که خودم ترسیدم!!!

پسرم، عزیزم، آخه چرااااااا؟

چرا اینکارای خطرناکُ میکنه ؟من چقدر حرص بخورم آآآآآآآآآخه!птенец

 

 

 

دیروز صبح هوا خوب بود با هم رفتیم بیرون یه اسباب بازی پلاستیکی جدید واسش گرفتیم

اسمش سبزکه باهاش کلی حال میکنهлягушка

 

مامانی مجبوره جاش حرف بزنه وکسرا جواب بده

بساطیه... 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

بابایی زهرا گل
27 خرداد 92 2:14
سلام وبلاگ خيلي زيبايي داريد و همچنين پسر خيلي خيلي زيبا تر ايشالا کسری جون با پدر و مادر خوب و مهربونش هميشه زير سايه حق خوش و خرم/شاد و سر خوش با آرامش زندگي کنه خوشحال ميشم به وبلاگ زهرا خانوم منم يه سري بزنيد خدا نگهدار
مامان یاسمن و محمد پارسا
27 خرداد 92 3:59
ای پسر شیطون بلا چه بلاها که سر این مامانی مهربون نمیاری
فریده
27 خرداد 92 8:18
آفرین به تو مامان خوب که از تمام لحظه ها عکس می گیری


عزیزم
بابایی زهرا گل
27 خرداد 92 14:30
سلام مادر مهربون کسرا جون
خوبید؟
راستش همسایه گرامی اومدم هم تشریف فرماییتون به وبلاگ زهرا خانومم رو سپاس گو باشم
و حال و احوال گل پسر خوشگلمونو بپرسم
و ضمنا با افتخار بگم که شما تو وب زهرای ما به اسم کسرا گل
لینک شدید
حتما بازم بیاید


حتما با کمال میل
ارغوان
27 خرداد 92 20:43
ایشون نیتشونو از حرکت خطرناک عکس اول بیان نکردن؟ کنجکاوی بسی بر ما فشار می آورد


میخواسته لوستر اتاقشُ با دست بگیره...
عمه هانیا
27 خرداد 92 23:25
عزیزم دلم برات تنگ شده کسرا جونم


مرسی عمه جون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد