کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

پسرم کسرا

خاطره ای بد...

1392/1/11 14:54
نویسنده : مامانی کسرا
858 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 به قول سهراب :

من در این آبادی، پی چیزی می‌گشتم:

پی خوابی شاید،

پی نوری، ریگی، لبخندی...

                                                       فعلا که پیدا نکردم 

شاید من اشتباه فکرمیکنم که اینجا آبادیه.

آبادی جاییکه مردم دلاشون به هم نزدیکه.

در خونه اشون به روی همه بازه.

از موفقیت هم ناراحت نمیشن.

اما اینجا...

دلم واسه غربت تنگ شده اونجا شاید تنها باشی ،اما بیکس نیستی.

اونجا شاید کسی نشناسه تو رو ،اما نسبت بهت بی تفاوت نیستن.

 یه بار یه جمله تو سوئدخوندنم الان میبینم عجب جمله ای بود:

"Home is where the heart is there"

اینجا قلب نیست مامانم ،عزیزم ،پسرم

اینُ نوشتم تا همیشه یادم بمونه که چرا غربتُ ترجیح میدم به جایی به اسم وطن!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ارغوان
12 فروردین 92 17:16
راست میگی واقعا به امید روزی که ا ی ر ا ن تبدیل به رویایی برای زندگی کردن بشه


به امید اون روز
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 فروردین 92 18:17
عزیزم نمی دونم چی شده ولی ارزو میکنم غم همیشه ازت دور باشه


ممنونم شما همیشه به من لطف دارید
چیز خاصین شده از آدما زیادی توقع دارم همین!
بچه ها روببوس مخصوصا اون دخمل ملوس و خوردنی رو...


مینا مامی پویان
14 فروردین 92 0:47
عزیزم چی شده مگه؟ اتفاق بد توی ایران زیاد میافته چون هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست


واقعا!
عجب جمله ای "هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست!"
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد