کسرا و بابایی
کسرا و بابایی
دوباره داره صداش میاد
از آشپزخونه اومدم بیرون ببینم چی شده!
بابایی میگه :داشتم روپایی میزدم میخواسته بزنه، نتونسته ،دادش رفته هوا
که چراااااااااا من نمیتونم بزنم؟
کلا امروز گذاشتنش رو حالت ،هر کار بابایی بکنه منم میخوام بکنم!
اینم از دنیای مردونه یک پدر وپسر در یک شنبه زمستانی...
خوردن صبحانه
چک کردن تلفن همراه!
تلویزیون نگاه کردن!
ندیده بودم کسرا کارای من تکرار کنه از دیدن این صحنه ها خیلی خوشحال شدم
و خوشحالتر از این موضوع که الگوی خوبی تو زندگیش داره
آروم ، متین و با منطق
به خاطر هر دوشون ممنونم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
باید این شهرو بزارم و برم.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
