کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

پسرم کسرا

یه روز خاص

1391/9/30 0:36
نویسنده : مامانی کسرا
794 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

امروز دوازدهمین روز از دوازدهمین ماه ِ سال ِ  2012 

یعنی 12/12/12

من وکسرا کوچولو تصمیم گرفتیم ساعت 12:12 بریم دانشگاه، بابایی رو

سورپرایزش کنیم و این لحظه با هم باشیم!!!

رسیدیم در اتاق بابایی هر چی منتظر شدیم نیومد اینورو گشتیم اونورو...

دیدیم نیست که نیست!

زنگ میزنم جواب نمیده اس ام اس دادم جواب نداد خدایا کجاست؟

دیدم زنگ زد دیالوگ ما

من (با عصبانیت):دقیقا بهم بگو الان کجایی؟

حامد (با خنده):دم در خونه!!!!

اووووووووووپس!!!!

دوتایی کلی خندیدیم 

حامد هم اومده بوده خونه که ما رو سورپرایز کنه

منتظر موندیم وحامد اومد پیش ما خاطره یی شد واسه خودش...

کسرا در اتاق بابایی در حال چرخوندن صندلی

 

 

بابایی واسه من گل خریده بود شکلات خریده بود و کلی چیزای دیگه 

 

سه تایی باهم رفتیم ناهار خوردیم و لحظات را با هم و با گریه هاو نقهای کسرا کوچولو

گذراندیم(امروز بی دلیل کلی گریه کرد نمیدونم چرا بیخودی واسه همه چی نق میزد نگرانشم!!!) 

 

 

رستوران دانشگاه 

 

 

بابایی متشکریم ، خیلی بهمون خوش گذشت 

بخاطر تمام تلاشی که واسه قشنگتر شدن زندگیمون میکنی ممنونم

                                                                                  بینهایت شاکریم ali-mahsa

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ساینا
23 آذر 91 15:03
پس حامد شانس آورد اونجا دانشگاش کارت دانشجویی نمیخواد؟ الهی قربون کسرا برم چرا نق زده کسرا خاله تو که عاشق بیرون رفتن بودی اونم با مامانی و بابایی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد