فرزند
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
به یادبیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم.
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم.
.
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من
برمیداشتی....
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با تو این راه را به پایان برسانم
همانگونه که تو با من این راه را آغاز کردی
دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی