کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

پسرم کسرا

وروجک من

      سلام اول از همه جواب مسابقه مون رنگ قهوه ای بود که دوتا 1 از مامانای باهوش  که اتفاقا از دوستای خیلی خیلی گلم هستن  پیداش کردن!هورااااااااااا مهمون واسمون میااااااااااااد. هر زمان تشریف آوردید ما در خدمتتون هستیم،اما پیشنهاد ما به شما تابستونه الان تشریف بیارید رسما یخ میزنید! اما از امشب بگم که بابایی ما رو به یک شام بسیار خاص دعوت کردن! و واسمون آبگوشت پختن!!!! خیلی خوشمزه شده بود! اصلا با آبگوشتایی که ایران میخوردیم فرقی نداشت! بسی سپاسگذاریم     چند روز پیش با هم رفتیم دکتر تو اتاق انتظار منتظر بودیم دکتر صدامون کنه! اینقدر از دیدن...
30 مهر 1392

بعد از چند وقت

    زندگی این روزا مثل همیشه است فقط موضوعی پیش اومده که باید یکم سروسامونش بدم. به زودی حتما با همه درمیونش میذارم. الان اصلا در شرایط خوبی نیست که بخوام در موردش حرف بزنم. شنبه شب با مهدخت جون و خانواده عزیزشون رفتیم بیرون و واسه شام تصمیم گرفتیم همبرگر بخوریم. کسرا پرسید "اینجا رستوران آقای خرچنگ؟ این همبرگرا رو باب اسفنجی درست میکنه!؟!!" از خدا بیخبرم شدم ،واسه اینکه بخوره گفتم آره عزیزم... حالا پیله که میخوام برم تو آشپزخونه باب اسفنجی رو ببینم!!!!! با کلی ترفند،منصرفش کردم! شب خوبی بود. در کل فک میکنم خیلی بهش خوش گذشت، گاهی سراغ خاله مهدختُ میگیره! وقتایی که دارم با...
30 مهر 1392

واسه هر کی یه جور میگذره واسه ما اینجور....

    سلام ممنونم واسه هم تبریکات قشنگتون و دعاهای زیباتون به مناسبت سالگرد ازدواجم رسیدن بخیر هم واسه تمام دوستای عزیزم که سفر بودن،الالخصوص اونایی که مشهد بودن! زیارتاااا قبول... اجماعا یه صلوات هم برای شادی اموات تمام کسانیکه در اداره پست سوئد کار میکنن بفرستیم که میخوام روضه بخونم واستون چراغارُ هم یکی خاموش کنه بی زحمت... یکی بود یکی نبود،یه مادر طفلک و تک و تنها بود که میخواست بچه شُ بفرسته مهد که بچه اش زبان یادبگیره ، که فردا بتونه با ملت حرف بزنه و خود بیچاره تک و تنهاشم بره به زندگیش برسه اما نمیشد که بشه.... حالا  که پرسنال نامبر داریم،نوبتشم شده،بچه مون هم از سه سال بیشتر...
25 مهر 1392

من و کسرا در گذر عکس

  اوایلی که اومده بودیم، رفتیم باهم این پارک قشنگ ، واقعا رویایی بود.  زمستونش اصلا به این قشنگی نیست!                                                                                                    زنده باشی عزیزم                                    ...
24 مهر 1392

برای پسرم کسرا

    میگن بچه بادوم  ِ و نوه مغز بادوم! حالا اگه این مغز بادوم اولین مغز بادوم هم باشه دیگه ببین چی میشه!           تو اولین خونه ای که چشم باز کردی ، خونه بابا مهدیت بود،اولین گریه ها، اولین غلت زدن،اولین قدما ، حتی اولین کلماتت رو هم اونجا گفتی  ، نمیدونم چند ساله ای وقتی داری اینا رومیخونی؟ کجایی؟ و یا در چه حالی؟ اول ازهمه امیدوارم سالم باشی ،شاد و در بهترین موقعیت ممکنه. دلم میخواد اینا روبدونی،حتی اگه سالها از این اتفاقات گذشته باشه: امروز وقتی این نظرُ از بابا مهدیت خوندم دیدم چقدر تلاش من عبث بوده که میخواستم کاری کنم  که شما یاد هم نیافتید،تازه...
22 مهر 1392

گربه کسرا...

    خسته میخوابم خسته تر بیدار میشم تمام بدنم درد میکنه ،سرم درد میکنه. شونه هام ، آخ انگار یه بار چند تنی روشون گذاشتن. کسرا ،مامانم ، چرا نق؟چرا غر؟چرا بی قراری مادر ؟چرا بیحوصله ایی؟ این مریضی تمام سیستم بدن کسرا رو بهم ریخته ، غذا خوردنش بهم ریخته خوابش بهم ریخته ساعت 9 شب میخوابه یکساعت بعد بیدار میشه دیگه تا 3 صبح خوابش نمیبره ،از اونطرف تا12 ظهر خوابه. بد غذا شده ، این و میخوام اونو نمیخوام تنها جمله ایی که من اینروزا از کسرا میشنوم... خدایا خودت کمکش کن زودتر خوب شه امروز دیدم اینجوری اگه پیش بریم دوتایی عصبی میشیم به هوای مرغابیا بردمش بیرون البته آب برکه یخ زده بود مرغابی نب...
21 مهر 1392

روزگار به وقت ما

    اگه تمام هفته برف و بارون بباره ، اصلا سنگ بباره ،مهم نیست دعا کنید شنبه ها و یکشنبه ها هوا آفتابی باشه! نمیدونید چقدر آدمُ سر حال میاره ،پاشی ببینی به! چه آفتابی!  امروز زدیم بیرون،چون هم هوا خوب بود و هم یه مناسب قشنگ بوووود رفتیم جنگل نوردی! من امروز متوجه شدم کسرا خدا رو شکر کاملا برعکس منه!چرا؟ چون من آدمی هستم که از مسیر نمیتونم لذت ببرم،دوس دارم زودتر برم به مقصد برسم اما کسرا کاملا برعکس! ازطولانی بودن مسیر،از کشف کردن جاهای جدید،از بالا و پایین رفتن خیلی خوشش میاد،از مسیر صاف خوشش نمیاد حوصله اش سر میره!میگه خسته شدم اما از شیب و دره و کوه و... امیدورام  از بالا و ...
20 مهر 1392

اینگونه گذشت

    اگه ازم بپرسن دیگه بی خبر میری ایران؟ میگم نه! چون احساس میکنم یکم قبولش واسه همه سخت بود وقتی آدما به نبودنت عادت کردن، درسته از دیدنت خوشحال میشن اما از  یهویی دیدنت شاید بیشتر از اینکه خوشحال شن بترسن! در کل تجربه جالبی بود اما دیگه اینکارُ نمیکنم. اما بشنوید از خاطرات این سفر: پسمل کوچولوی ما از باباش که جدا شد بنای ناسازگاری رو برداشت که من بابام ُمیخوام، حالا هر چی میگم مامان داریم میریم ایران میگه:نه بابام! اولش گفت دلم درد میکنه و کلی گریه کرد، بعد گفت حالم خوب نیست و دوباره گریه کرد، یکی واسه گوشش بهمون گوشی میداد یکی شکلات میداد یکی آدامس که بجوه  شاید گوشش آروم شه اما افا...
17 مهر 1392

آمار وبلاگ

  بابایی  تو سایت گوگل آنالیز وبلاگ کسرا رو  ثبت کرده   این امکان رو داریم که ببینیم از چه کشوری ،کدوم  شهر، چه ساعت و روزی چه تعداد بازدید کننده داره مثلا این نقشه نشون میده از کدوم کشورا وبلاگ رو بازدید کردن       هر چی رنگ آبی پرنگ تر تعداد بازدید ها بیشتره، ایران از همه بیشتره، بعد سوئد،فلاند،از ژاپن و امریکا هم یه پایه ثابت داریم که هر از چند گاهی حتما یه سر بهمون میزنه اما نمیدونم کیه! برزیل ،کانادا،آلاسکا،مالزی،فرانسه ، آلمان ، انگلیس ، هلند،ترکیه و رومانی و پاکستان هم کشورایی هستن که یک یا دوبار وبلاگ از اونجا باز شده که احتمال میدم   ...
16 مهر 1392

یه روز پاییزی

        روز جهانی کودک تو کشورای مختلف متفاوته البته عمدتا چندتا  تاریخ خاص هست که توایران ۸ اکتبر و تو سوئد۲۰ نوامبر  و مثلا آمریکا دومین یکشنبه ماه ژوئن و.... دلم میخواد اول از همه واسه تمام کودکانی که به نوعی درگیر بیماری و مریضی هستند دعا کنیم به امید شفای همشون.  کودکانی که درگیر جنگ هستن!  کودکانی که درگیر فقیر و کودکان خیابانی و کار. دعا میکنم خدا راه نجاتی در دستان تک تک ما برای این کودکان قرار بده و هر کدوم از ما بتونیم به نوعی به این کودکان کمک کنیم الهی آمین. کوچولوی سه ساله و سه ماهه من بهترینها رو واسه تو وتمام دوستای عزیزت میخوام که سرآم...
16 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد