دلنگرانم
خوابیده، راحت و بی خیال... یکم نگرانم ،6 ساعت تو هواپیما،دوتایی...! خدا کمک کنه خیلی بهمون سخت نگذره . می اومدیم همش میگفت بریم خونه مامان طاهره ، بریم پارک مادر و من بغض میکردم و با خودم میگفتم همش تموم شد ، دیگه من موندم و تو. حالا داریم برمیگردیم من پر از استرس و کسرا پر از سردرگمی. باید جواب بدم ، حتما باید جواب بدم این همه استرسی رو که به این بچه وارد کردم!!! اما خدایا تو خودت ببین هرجاش خودخواهی من بود ...
نویسنده :
مامانی کسرا
12:53