کسرا کسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

پسرم کسرا

چه میکنه این پسر مااااا

  شاعر بزرگوار میفرمایند: محض رضای دخترون خودمه تو گِل میپلکونوم...     دیدم صداش نمیاد، از پنجره نگاه کردن دیدم داره چه اداهایی در میاره جلو این دوتاااااا!!! این از حالا اینه خدا رحم کنه  چهار روز دیگه چی میشه...     ...
10 خرداد 1394

روزگاری که میگذرد

دندون پسر ک افتاد،یکشنبه سر میز صبحانه گذاشتم زیر بالشش (مثلا )تا فرشته دندون واسش کادو بیاره. واسش یه حباب ساز آورد، با یه کیک مامان پز و یه شمع روشن ،دوتا بادبادک و چهارتا عکس دندون واسش یه جشن کوچولو گرفتیم که کلی خوشحال شد... چه دنیای ساده ای دارن این بچه ها، خدایا حفظشون کنه     پروردگارا مرا ببخش به خاطر تمام لحظه هایی که تو با من بودی و من فکر میکردم تنها هستم. به خاطر تمام روزهایی که تو برای من بهترین ها را میخواستی و من برای رسیدن به بدترین ها ناامید بودم. به خاطر تمام لحظه هایی که ماهی قلب من خلاف مسیر تو حرکت میکرد . مرا ببخش، به خاطر تمام گله هایم مرا ببخش...
30 ارديبهشت 1394

برای پسرم

برای من تو تمام دنیایی ، دنیایی که خودخواهانه جهان را به تماشایش مجبور میکنم. تو زیباترین نغمه هستی ،هستی تو آواز بهاری. بوی شاپرک. مثل عطر دارچین میپیچی و مرا مست میکنی از بودنت و من چه بی پروا لحظه های با تو بودن را مزه مزه میکنم، میچشم و لبریز میشم از این لطف بی انتها     ثانیه ها چه نامردند ، گفته بودند که برمیگردند من در آغوش زمان میمیرم، این عقربه ها بی خود میگردند       ...
22 ارديبهشت 1394

میهمانی خانه من

  بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام و روزی از خانه ام می رود. روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا میشود… به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا اینکه فرزندم به خوبی از من یاد کند؟ کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟ چون دانستم که او مهمان خانه من است باعث شد اولویتم را تغییر دهم، بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست…. شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها ...
13 ارديبهشت 1394

روزهای با تو...

    سحرگاهان که نسیم آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه میبخشد به آن محراب پاکش آرزو دارم برایت خوب دیدن، خوب بودن، خوب ماندن را 1 یه شنبه قشنگ آفتابی که همزمان شده با روز پدر تو ایران، میتونه وقت خوبی باشه واسه نوشتن  واسه از تو نوشتن. کسرا و من این مناسبت زیبا رو به بابایی، بابا مهدی ، بابا علی و تمام باباهای مهربون دنیا تبریک میگیم سالهای سال خوب و سلامت، سایه شون بالا سر ما باشه.   سلام بهار زندگیتون مستدام. امیدوارم ایام به کامتون باشه و روزگار بر وفق مرادتون بچرخه...  ما هم خوبیم شکر خدا. گاهی بالا، گاهی پایین!گاهی آروم ،گاهی خسته... پسر کوچولوی چهارساله م...
12 ارديبهشت 1394

برگی از زندگی ما

  آخر هفته مون رو به اتمامه . هوا هم  بهاری و بارونی، سوز سردی داره و همه ما رو سرماخورده کرده. کسرا هم که انگار نافشُ بستن به غر غر غر... چند روز پیش همو آردلان پیشمون بود! بنده خدا تولدش بود!خودش کیک خریده بود، اومد پیش ما کسرا هم که کلا عاشق تولد بازی! صدبار ازعموش پرسید، تولد منه؟ اون بنده خدا هم میگفت آره ، به جان خودم آره ، باور کن آره . . .        سی ثانیه رفت آب بازی کنه اومدم دیدم ای داد بیداد!!!!بیا ببین چه خبره ه ه ه ه          تا یه خراب کاریم میکنه سریع قیافشُ اینجوری میکنه، آدم دلش نمیاد یه چیزی بهش بگه....&nbs...
9 فروردين 1394

گاهی دور گاهی نزدیک

    چند سالیه که سهممون از سفره های هفت سین پدر مادرامون تو ایران شده یه عکس با یه لبخند. انشالله خداوند همه پدر مادرا رو حفظ کنه و سایه شون بالا سر بچه ها باشه...                                                     روز و روزگارتون بهاری       ...
9 فروردين 1394

بهار ۹۴

  یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها ای تدبیر کننده روز و شب ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر حال مارا به بهترین حال دگرگون کن سال نوتون مبارک . امیدوارم سالی پر از آرامش ، سلامتی و خبرای خوب در انتظارتون باشه     پسرک چشم بادومی من، سال نو خورشیدیت مبارک عزیزم! انشالله ، از دعای دوستان، سالم باشی و شاد . پر از انرژی و امید... سال تحویل امسالُ مهمون خاله نازلی  بودیم.خوش گذشت جای همگی خالی.     عیدی گرفته از عمو نوروز اینقدر خوشحاله  یه لگو ... ...
1 فروردين 1394

بوی بهار میاد...

  این آخرین شنبه سال 93 بود ! و این هفته آخرین هفته ... روز و روزگارتون پر باشه از نو شدن و تازه شدن ! نمیدونم چرا دلم تاب نمیاره خونه تکونی نکنم! یا سفره هفت سین نندازم ! سبزه سبز نکنم و....فک نمیکنم بحث فقط یه سال تو تقویم باشه که با خودم بگم ،خوب ما که دیگه از اون تقویم استفاده نمیکنیم، فک کنم بحث یه چیزی تو وجود آدمه، یه حسه ! جایی مطلبی خوندم که نویسنده گفته بود: آقا سبزه نکارید! کلی گندم حروم میشه و .... آخه مرد مومن شما اگه فکر حروم شدم گندمی این بساط نون خشکُ از خونه ها جمع کن ! سبزه سال تحویل مگه بیشتر از 100 گرم گندم میبره؟ ! این نصف یه نون ت...
24 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم کسرا می باشد